بانک کتاب بیستک - فروش کتاب های کمک درسی

بیستک

پیشنهاد بیستک کتاب

محصولات مشابه

پستچی نشر قطره

دسته: ادبیات و داستانی کد کالا: 7454 بازدید: 1,478 بار وضعیت: موجود نیست

نویسنده: چیستا یثربی انتشارات قطره

کتاب پستچی از مجموعه کتاب های انتشارات قطره می باشد. در بخش ابتدایی کتاب آمده است: 
چهارده ساله که بودم عاشق پستچی محل شدم خیلی تصادفی رفتم در را باز کنم و نامه را بگیرم او پشتش به من بود وقتی برگشت قلبم مثل یک بستنی آب شد و ریخت روی زمین انگار انسان نبود فرشته بود قاصد و پیک الهی بود از بس زیبا و معصوم بود شاید هیجده نوزده سالش بود نامه را داد با دست لرزان امضا کردم و آنقدر حالم بد بود که به زور خودکارش را از دستم بیرون کشید و رفت. از آن روز کارم شد هر روز برای خودم نامه نوشتن و پست سفارشی تمام خرج های هفتگی هم برای نامه‌های سفارشی میرفت. تمام روز گرسنگی می‌کشیدم اما هر روز یک نامه سفارشی برای خودم می فرستادم که او بیاید و زنگ بزند امضا بخواهد خودکارش را بدهد و من یک لحظه نگاهش کنم و برود. تابستان داغ بود نزدیک ۱۱ صبح می‌شد می‌دانستم الان زنگ می‌زند پله های حیاط را پرواز می کردم و برای اینکه مادرم شک نکند می‌گفتم برای یک مجله می‌نویسم و آنها هم پاسخم را می‌دهند مادرم در طبقه اول خانه یمان زندگی می کرد اتاق من هم طبقه اول بود طبقه دوم مهمانخانه بود طبقه سوم پدر بود... حس می کردم پسرک کم کم متوجه شده است آنقدر خودکار در دستم می لرزید که خنده‌اش می‌گرفت هیچ وقت جز سلام و خداحافظ حرفی نمیزد. فقط یک بار گفت چقدر نامه دارید خوش به حالتان. و من تا صبح آن جمله را تکرار می کردم و لبخندی زدم و به نظرم عاشقانه ترین جمله ی دنیا بود. چقدر نامه دارید خوش به حالتان عاشقانه تر از این جمله هم بود. تا اینکه یک روز وقتی داشتم امضا می کردم مرد همسایه فضول محل از آنجا رد شد ما را که دید زیر لب گفت دختره بی حیا ببین با چه ریختی اومده دم در شلوارش و. متوجه شدم که شلوارم کمی کوتاه است. جوراب نپوشیده بودم و قوزک پایم بیرون بود آن قدر یک لحظه غرق شلوار کهنه شدم که نفهمیدم پیک آسمانی من طرف را روی زمین خوابانده و با هم گلاویز شده‌اند مگر پیک آسمانی هم کتک میزند. مردم آنها را از هم جدا کردند از لبش خون می آمد و می لرزید موهای طلاییش هم کمی خونی بود یادش رفت خودکار را پس بگیرد نگاه زیر چشمی انداخت و رفت کمی جلوتر موتور پلیس ایستاده بود همسایه‌ها زنگ زده بودند همسایه شاکی گونه اش را گرفته بود و فریاد میزد از ترس در را بستم احساس یک خیانتکار ترسو را داشتم روز بعد پستچی پیری آمد به او گفتم آن آقای قبلی چه شد. گفت بیرونش کردن بیچاره خرج مادر مریضش را می‌داد به خاطر یک دعوا. دیگر چیزی نشنیدم به خاطر من دعوا کرد کاش عاشقش نشده بودم از آن به بعد هر وقت صبح با صدای زنگ در می شنوم به دخترم میگویم من باز می کنم سالهاست که با آمدن اینترنت پستچی ها گم شده‌اند دخترم وقتی بچه بود یک روز گفت یک جمله عاشقانه بگو لازم دارم گفتم چقدر نامه دارید خوش به حالتان دخترم فکر کرد دیوانه ام شاید هم دیوانه شده بودم خودم را گم کرده بودم.
بانک کتاب بیستک شما را به خواندن این کتاب دعوت میکند. بانک کتاب بیستک امکان خرید اینترنتی کتاب‌های مختلف را با ۲۰ تا ۵۰ درصد تخفیف و ارسال رایگان فراهم می‌سازد. معمولا هیچ گزینه‌ای در کنار کیفیت کالای اجناس یک فروشگاه به جز تخفیف، نمی‌تواند سیلی از مشتریان را به سوی خود به راه بیاندازد؛ به‌خصوص اگر این تخفیف مربوط به فعالیت خرید و فروش کتاب‌های کمک درسی و کنکوری باشد که نیاز مبرم این ماه‌های پایانی سال برای بچه‌های کنکوری است. در چنین وضعیتی نقش پُررنگ بانک کتاب‌هایی همچون بانک کتاب بیستک، بسیار نمایان می‌شود. بانک کتاب بیستک با تخفیف‌های فراوان و تنوع محصولات در جهت ایجاد آرامش برای دانش‌آموزان و کنکوری‌های عزیز در شرایط ویژه‌ی روزهای پایانی پاییز، زمستان خوبی را برای دانش‌آموزان عزیز رقم زده است.