برفابه ها نشر ثالث

کتاب برفابه ها از مجموعه کتاب های انتشارات ثالث می باشد. در بخش ابتدایی کتاب آمده است: 
رسیده بودیم به اواسط ماجرای بیماری سینا که ناگهان صحبت را قطع کرد و دوید به طرف بوفه سالن سرنگی را از داخل کشو برداشت مایعی را از داخل شیشه کشید توی آن ژاکتش را زد بالا و سرنگ را یک ضرب خالی کرده پوست شکمش و گفت خیلی دیر شد باید زودتر میزدم اینقدر از اومدن تو دستپاچه شدم که همه چی یادم میره... نگفته بودی انسولین میزنی. اینقدر حرف داشتم که به این یکی نرسید مهم نیست دوست داری آلبوم عکس ببینیم ولی قدیم و جدید قاطی هستند. سرم را تکان دادم گلدان را از روی میز برداشت و آلبوم را گذاشت روی آن خیلی بالاست. چی قندت. لبش لرزید ولی خندید. بی خیالی حیفه بعد این همه سال که همدیگر را دیدیم با این مزخرفات وقتمونو هدر بدیم. نشست و یقه ژاکتش را کشید روی غبغبش که پیدا نباشد. شماها چیکار کردین با خودتون. کی. تو و سینا. چی بگم من و که راست میگی ولی سینا حق داره بیچاره با آن بیماری لعنتی نمیتونه پاشو از خونه بیرون بذاره دائم میترسه از مردم و سایه ها‌‌‌‌.... سایه ها. آره سایه‌هایی که میگه دنبالشن. بذار یه چیز جالبی بگم بهت سینا میگه از همه بیشتر سایه شوهرم مرحوم من اذیتش میکنه می گه این شوهر تو چی می خواد از جون من ذهنش خیلی قاطی پاتیه این روزها هم یه نامه نوشته به اوباما و حقشو از یه اختراع جنگی میخواد لیوان های چای را گذاشت روی میز. پرستار داره. آره خدا خیرشون بده خوب بهش میرسن به منم به بهانه پرستاری او اقامت موقت دادند و هر سال تمدیدش می‌کنن و بعد خندید یعنی اگه اینطور نبود باید فلنگو می‌بستم و برمی گشتم ایران هرچند خداییش دلم خیلی تنگ شده. سکوت کردم نشست روی کاناپه نزدیک من و آلبوم را باز کرد حالا نیم رخش به طرف من بود خندید می دونم خیلی زشت شدم به غبغبم نگاه نکن و لب پایین و چانه اش لرزید. از نزدیک نگاهش کردم مثل کسی که در متنی قدیمی به دنبال واژه های آشنا می‌گردد چشمهای شرقی سیاه همان چشم ها بودند با مژه های برگشته و بدون ریمل. ابروها ناشیانه نازک و کمانی شده بودند و موهای موجدار تا سرشانه کم و بیش شبیه همان سالها چاقی زیادش را نادیده گرفتم و گفتم قبل و بعد که مهم نیست هنوزم خوشگلی درست نمی دانم در آن لحظه می خواستم به او روحیه بدهم یا واقعاً اینطور به نظرم رسیده بود. خندید تو که همیشه مثبتی شوخیت گرفته خیلی وقته کسی ازم تعریف نکرده نمیترسی از خوشحالی پس بیفتم برای اثبات حرفم یکی از عکس‌های قدیمی اش را از آلبوم درآوردم و گرفتم جلوی چشمش و گفتم نه خانم شوخیم نگرفته باور نمی کنی ببین این تویی خود تو اگه بخوای هنوزم هستی. خندید سیگاری روشن کرد و گفت باشه هرچی تو بگی هنوزم خوشگلم بله خوشگلم و دوباره خندید ببین جدی میگم باور کن امروز اولش تو ایستگاه قطار نشناختمت. آره بزار خودم تعریف کنم چی شد تیپ زده بودم و شال و کلاه و ولی همون اولش که منو دیدی زدی تو ذوقم و گفتی وای این تویی و جوری عقب عقب رفتی که انگار جسد دیده بودی داشتم از غصه پس می افتادم که فکری به نظرم رسید دست بردم و کلاه دستباف خاکستری را از سرم برداشتم موهام که ریخت تو صورتم نفس راحتی کشید و گفتی چه خوب حالا بهتر شدی ای جانم موهای جادویی. ترسیدم فکر کردم دیگه نداری شون ولی بگذریم که بعد از این تعریف و تمجید دوباره حالموگرفتی و دست کشیدی و خط های دور و بر پیشانی و دهنم و گفتی ای هنوز بد نیس اوضاعت ولی خبر داری که اینا با لیزر درست میشن خانوم. تو ایران که خیلی رایجه.
بانک کتاب بیستک شما را به خواندن این کتاب دعوت میکند. بانک کتاب بیستک امکان خرید اینترنتی کتاب‌های مختلف را با ۲۰ تا ۵۰ درصد تخفیف و ارسال رایگان فراهم می‌سازد. معمولا هیچ گزینه‌ای در کنار کیفیت کالای اجناس یک فروشگاه به جز تخفیف، نمی‌تواند سیلی از مشتریان را به سوی خود به راه بیاندازد؛ به‌خصوص اگر این تخفیف مربوط به فعالیت خرید و فروش کتاب‌های کمک درسی و کنکوری باشد که نیاز مبرم این ماه‌های پایانی سال برای بچه‌های کنکوری است. در چنین وضعیتی نقش پُررنگ بانک کتاب‌هایی همچون بانک کتاب بیستک، بسیار نمایان می‌شود. بانک کتاب بیستک با تخفیف‌های فراوان و تنوع محصولات در جهت ایجاد آرامش برای دانش‌آموزان و کنکوری‌های عزیز در شرایط ویژه‌ی روزهای پایانی پاییز، زمستان خوبی را برای دانش‌آموزان عزیز رقم زده است.