پاسخ برگ بیستک
بزودی
مقدمه یک هفته بعد از به دنیا آمدن دختر مان لورن من و بنی خسته رفته بودیم زیرا هر شب از دست لورن بدون چشم بر هم گذاشتن او را بغل کرده و راه میرفتیم زایمان بنی سخت بود و قرص‌های مسکن مصرف میکرد تا بتواند حرکت کند بعد از ۵ روز پیش او بودن به سر کارم برگشتم به نظر می‌رسید حالش بهتر شده وقتی که دیگر در خانه نبودم قرص های مسکن همسرم تمام شد و به جای اینکه به اداره زنگ بزند از یکی از برادرانم که به دیدنش رفته خواسته بود برایش آن قرص‌ها را بخرد برادرم وقتی برگشت قرص همراهش نبود و بنی تمام روز در حالی که از نوزاد مراقبت می کرد درد می کشید من هم بی خبر از اینکه روز سختی داشت وقتی به خانه برگشتم دیدم ناراحت است فکر کردم من را مقصر می داند و بنی گفت تمام روز از درد به خودم پیچیدم قرص های مسکنم هم تمام شدن نمیدونستم چه کار کنم و از طرفی هم کسی برای کمک کردن پیدا نشد چرا به من زنگ نزدی از برادرت خواستم برایم قرص مسکن بخرد اما اون فراموش کرد خیلی منتظرش بودم که برگرده انتظار داشتی چه کار کنم سخت میتونم راه برم حس می کنم خیلی تنها و بی‌کس شدم من بعد از تمام شدن حرف او خیلی عصبانی شدم و حوصله نداشتم از اینکه به من تلفن نزده بود نیز بسیار عصبانی شده بودم و از اینکه در شرایطی مرا مقصر می دانست که حتی از درد کشیدنش بی خبر بودم برآشفتم پس از اینکه چند کلمه تند میان ما رد و بدل شد به سوی در خروجی رفتم خسته و رنجیده خاطر بودم و به اندازه کافی حرف شنیده بودم هر دوی ما کنترل خود را از دست داده بودیم ناگهان اتفاقی رخ داد که می توانست زندگی‌ام را تغییر دهد بنی گفت صبر کن نرو الان بیشتر از همیشه به تو نیاز دارم من دارم درد میکشم چند روزیه که نخوابیدم لطفاً به حرفهای من گوش بده لحظه ای ایستادم و به حرفش گوش دادم جان گری تو رفیق نیمه راهی تا وقتی که بنی عزیز و دوست داشتنی تو هستم کنار منی اما وقتی به دلخواه تو نباشم تنهام میذاری الان خیلی درد دارم بیشتر از همیشه باید پیشم باشی و بغلم کنی لازم نیست چیزی بگی فقط می خوام حس کنم که بازوهایت را به دور شانه هایم حلقه زده ای عزیزم نرو من هم بغلش کردم و متوجه شدم که در آغوشم گریه میکرد وقتی متوجه شد پیش او مانده ام به چشمانم خیره شد و گفت می خواهم در آغوشت بازوانت را احساس کنم در آن لحظه معنای عشق مطلق را لمس کردم من که همیشه خود را انسانی عاشق دیگران می دانستم این بار فهمیدم او درست می‌گوید وقتی بنی خوشحال بود من هم عاشقانه رفتار میکردم اما وقتی ناراحت بود احساس می کردم مرا مقصر می داند و با او دعوا میکردم و از او فاصله می‌گرفتم آن روز برای اولین بار او را ترک نگفتم و کنارش ماندم احساس بسیار دلپذیری سراسر وجودم را فرا گرفت موفق شدم آنچه را که نیاز داشت به او بدهم با خود فکر می کردم که عشق واقعی همین است که باید توجه و مراقبت به عشق متقابل داشت چگونه تا آن زمان این را نمی دانستم که او نیاز داشت نوازشش کنم زنهای دیگر خوب می‌دانند که بنی چه چیزی نیاز داشت اما من نمی دانستم که در آغوش کشیدن و گوش دادن به حرفهای او چقدر مهم است با درک این مسئله روش جدیدی از ارتباط با همسرم را یاد گرفتم باور نداشتم که بتوانم به این سادگی اختلافاتمان را حل کنیم در روابط گذشته ام با همسرم موقع دعوا آدم بی توجه و دوست نداشتنی ای میشدم ساده بگویم نمی دانستم چه کار دیگری از من ساخته است ازدواج اول من سخت بود با اتفاقی که بین من و بنی افتاد فهمیدم که چگونه می توان این الگو را تغییر داد از این قضیه الهام گرفتم تا بتوانم ۷ سال به تحقیقاتی دست بزنم که به توسعه و پالایش شناخت بهتر من نسبت به مردان و زنانی که در این کتاب به آنها پرداخته‌ام کمکی باشد در دوره های عملی و تخصصی یاد گرفتم که زن و مرد با هم تفاوت دارند و نباید زندگی ام پر از کشمکش و درگیری باشد با فهمیدن تفاوت‌ها روابط بهتری را برای لذت بردن در زندگی به وجود آوردیم درباره روابط زناشویی چون والدینمان چیزی نمی دانستند پس نمی توانستند آن را به ما بیاموزند وقتی این بینش جدید را با کسانی که جهت مشاوره امور زناشویی به من مراجعه می‌کردند در میان می‌گذاشتم و روابط زناشویی آنان نیز سرشار از این آموخته‌ها می شد هزاران نفر از کسانی که در سمینارهای آخر هفته من شرکت می‌کردند توانستند به طور اساسی یک شبه روابط زناشویی خود را متحول سازند بعد از هفت سال هنوز خیلی از زوج ها به من گزارش‌های موفقیت‌آمیزی از مزایای این روش می دهند عکس ها و نامه های تشکرآمیز از زوج های خوشبخت با فرزندانشان دریافت کرده‌ام که باعث نجات زندگی زناشویی شان شده‌ام دریافت می کنم با اینکه عشقشان باعث دوام زندگی زناشویی شان شده است اما اگر جنس مخالف را درک نکنند به احتمال زیاد جدا می‌شدند سوزان و جیم ۹ سال قبل ازدواج کرده بودند مثل زوج های دیگر زندگیشان را با عشق آغاز کردند اما چند سال بعد وقتی که یاس و سرخوردگی بر زندگی شان سایه افکند تصمیم به جدایی گرفتند قبل از طلاق به تمام سمینارهای آخر هفته ام آمدند سوزان گفت برای بهبود روابط زناشویی مان دست به هر کاری زده ایم اما تفاوت‌های زیادی داریم در طول سمینار آنها متوجه شدند که تفاوت میان شان امری طبیعی است و باید انتظار می‌داشتند که چنین نیز باشد شگفت زده شده بودند و اینکه زوج های دیگر هم در مورد الگوهای روابط زناشویی به همان تجربیات دست یافته بودند و آرام شدند سوزان و جیم در مدت دو روز متوجه تفاوت های بین زن و مرد شدند و همین مسئله عشق و علاقه میان آنها را دوباره قوی کرد تصمیم گرفتند دوباره با هم زندگی کنند و به طلاق فکر نکنند بانک کتاب بیستک شما را به خواندن این کتاب دعوت می کند بیستک کتاب امکان خرید اینترنتی کتاب های کمک درسی و کتاب‌های عمومی رمان و داستان را با تخفیف و ارسال رایگان فراهم می سازد معمولاً هیچ گزینه‌ای در کنار کیفیت کالای یک فروشگاه به جز تخفیف نمی تواند سیلی از مشتریان را به سوی خود به راه بیاندازد به خصوص اگر این تخفیف ها مربوط به فعالیت خرید و فروش کتاب کمک درسی و کنکوری باشد که نیاز مبرم این روزهای پایانی سال برای بچه های کنکوری است در چنین وضعیتی نقش پررنگ بانک کتاب هایی همچون بانک کتاب بیستک بسیار نمایان میشود بانک کتاب بیستک با تخفیف های فراوان و تنوع محصولات در جهت ایجاد آرامش برای دانش آموزان و کنکوری های عزیز شرایط ویژه رقم زده است
نویسنده: دکتر جان گری
مترجم: ناهید سرگلی
