تقدیم به محمدرضا شفیعی کدکنی
پیشگفتار
نظامی: نخستین بار گفتش کز کجایی ؟ من: از تهران ، میدان فاطمی ، انتشارات الگو نظامی: بگفت : آنجا به صنعت در چه کوشند؟ من : تالیف کتاب : البته اگه این تحریما وضعیت کاغذ رو ..... بگذریم .... سوال بعد ! نظامی : بگفت از دل عاشق شدی بدینسان ؟ من : با همه ی وجود سال های سال است که عاشقی و گدایی معشوق را که همان قند ونبات ادب فارسی است میکنم. نظامی : بگفتا گر خرامی در سرایش ؟ من : اگه منظورت ورود به داخل این کتابه که یه ورق بزنیش می بینی خوب چیزیه ! نظامی : بگفتا گر کسیش آرد فرا چنگ ؟ من : آن کس حتما باید تمام فصل ها را بخواند ؛ فصل درس به درس را اگه کنکور آزمایشی می ده با همون ترتیب کنکور آزمایشی و گرنه تمام فصول کتاب را با برنامه ای که همیشه در سایت می ذارم، بخونه . تست هم یادش نره بزنه . فقط فاصله یچند ساعته ای بین خوندن و تست زدن باشه که یهو قصه حافظه ی کوتاه مدت و بلند مدت و اینا پیش نیاد. نظامی : گر نیابی سوی او راه ؟ من : اگر از این کتاب استفاده نکنه و یا به قول تو ، راه به سوی نیابد ، خب تاریخ ادبیات هم بی تاریخ ادبیات و از این تست ساده ی کنکور باید صرف نظر کنه! نظامی : بگفتا گر بخواهد هر چه داری؟ من : چیزی ندارم که بخواد ، ولی تمام مطالب کتاب رو مو به مو و یا به قول علما « طابق النعل بالنعل » بخونه ! نظامی : بگفتا رو صبوری کن در این درد من : باهات موافقم حکیم جون که در راه کنکور صبوری واستقامت مهمترین چیزه ! نظامی : بگفت از عشق کارت سخت زار است من : به تو چه ! یعنی ببخشید این از مسائل با شما مرتبط نیست !! نظامی : بگفتا هیچ هم خوابیت باید؟ من : اگه منظورت منم که به خواب و بیداری من چی کار داری ، ولی اگه منظورت بچه های کنکوری ان که بهتره خوابشون رو کم کنند و بقیه ی خواب رو بذارن برای بعد از کنکور ! نظامی: بگفت او آن من شد زو مکن یاد من: عمه داری؟!
بانک کتاب بیستک خرید کتاب کمک درسی تاریخ ادبیات انتشارات الگو را به شما پیشنهاد می کند.
علیرضا عبدالمحمدی