عنوان: خرید کتاب ترلان انتشارات مرکز
کتاب ترلان از مجموعه کتابهای انتشارات مرکز می باشد که در بخش ابتدایی کتاب آمده است. روزی که فرم استخدام پاسبانی را پر کردن از خودشان نپرسید پاسبان چه چیزی میخواهند بشوند سوال دیگری هم نکردن شانس استخدام نداشتن از مدتها پیش آنها برگشته بود. فرم را پر کردند و درباره یک عالم فرم چاپ شده در دنیا حرف زدن که مشخصات آدم ها را می گرفت و در عوض چیزی به آنها نمی داد. قد بلندشان بود که این بار در جایی غیر از آشپزخانه و برداشتن اشیا از ارتفاعات منزل به کار آمد و آنها را به طرف زندگی تازهای کشاند. ترلان با یک متر و هفتاد و سه سانت قد نفر سوم شد و رعنا با یک سانت کمتر نفر چهارم. بعد به دو آدم درختی بی بار و بند جلوتر از خودشان لبخند زدند. قد کوتاه ها با شکست در اولین آزمون خداحافظی کردند و رفتن تا شاید فرمی را در جای دیگری پر کنند و قدبلندها پشت در اتاقی صف کشیدن تا پزشک معاینه شان کند. ارتباط پاسبانی و بکارت را بعدها هم نفهمیدند و به این ترتیب آزمون های بعدی را هم پشت سر گذاشتند و به نشاط و حاصل از موفقیت که با اضطراب ناشی از گرفتار شدن در چنبره سازمانی که از آن هیچ نمی دانستند. روزی که ترلان به اطرافیانش گفت میخواهد پاسبان بشود همه عاشقانه خندیدن ولی در خفا حساب کردن پاسبان شدن بهتر است خیلی چیزها نشدن است. ترلان میخواست معلم به شود نشده بود. پاسبان شدن بهتر از این نشدن ها بود. از همه مهمتر اینکه در این بحران بیکاری کار رسمی به حساب می آمد و با خودش پول مییابد نظر نهایی باید از سوی ایرج میآمد که آمد ترلان خودش میخواهد تصمیم بگیرد. هر روز صدها جمله به زندگی آدم وارد می شود ولی فقط یکی از آنها مهم است. ترلان همان لحظه ارزش آن را درک کرد پیام برادر خاصیت هدیههایی را داشت حساب نشده و پیش بینی ناپذیر بود و لذت داشت انگار نه از راه معمول زمینی که یکراست از آسمان می آمد. با تایید ضمنی ایرج دیگران موقعیت پیش آمده را سریعتر پذیرفتند. مادر استخاره کرد و خوب آمد تورج کمد کوچک او را صاحب شد. دایی در سادهسازی دنیا مهارت بیشتری داشت سرش را به نشانه موافقت تکان داد و با انشالله و ماشالا خبر جدید را ساده و پیش پا افتاده کرد. ترلان میتوانست دست از پاسبان پاسبان گفتن بردارد و به عوض آن از کلمه پلیس استفاده کند کاری که دوستان دیگرش کردند. پلیس شیک تر بود و تضاد کمتری با جنسیتش داشت. ترلان کلمه ها را تکرار کرد اما کلمه پاسبان کهنه نشد. به شکل کلمه ای آشنا و معمولی در نیامد. تا مدت ها برایش غریب و تازه ماند اما عنوان پاسبانی در نظر بقیه خیلی راحت مثل کلاهی که اندازه سر ترلان باشد به او چسبید. میگفتن ترلان برای خودش یک پا مرد است.بانک کتاب بيستک شما را به خواندن اين کتاب دعوت ميکند. بيستک کتاب امکان خريد اينترنتي کتاب کمک درسي و کتاب هاي عمومي رمان و داستان را با تخفيف و ارسال رايگان فراهم ميسازد. معمولا هيچ گزينهاي در کنار کيفيت کالاي اجناس يک فروشگاه به جز تخفيف، نميتواند سيلي از مشتريان را به سوي خود به راه بياندازد؛ بهخصوص اگر اين تخفيف مربوط به فعاليت خريد و فروش کتابکمک درسي و کنکوري باشد که نياز مبرم اين ماههاي پاياني سال براي بچههاي کنکوري است. در چنين وضعيتي نقش پُررنگ بانک کتابهايي همچون بانک کتاب بيستک، بسيار نمايان ميشود. بانک کتاب بيستک با تخفيفهاي فراوان و تنوع محصولات در جهت ايجاد آرامش براي دانشآموزان و کنکوريهاي عزيز شرايط ويژهرقم زده است.