عصب کشی نشر چشمه

عنوان: خرید کتاب عصب کشی انتشارات چشمه
 کتاب عصب کشی از مجموعه کتاب‌های انتشارات چشمه می باشد که در بخش ابتدایی کتاب آمده است. همان ترم اول از ۳ درس افتاد اون چه درس هایی یکیش زبان عمومی بود که هر بچه ای میتونه پاس کنه از اون ور دو تا ۲۰ گرفته یکیش رو روش های عددی بود که خوب درس کمی نیست‌. رشته اش برق بود سر جلسه امتحان اگر چشمش به سوالی چیزی می افتاد و عشقش می کشید جوابها را می‌نوشت و گرنه رو ورقه نقاشی می کشید خط خطی می کرد در هر صورت خودش را می کشید و حرفهای بی معنی می نوشت. نقاشیش عجیب و غریب بود مثلا از این خونه هایی می‌کشید که بچه های مهد کودک و کلاس اولی ها میکشند ولی از صورت خودش یه نقاشی میکشید عین خودش. از همون دبیرستان کم کم زد به جاده خاکی قبلش هم بگی نگی یه جوری بود و خیلی کم حرف می زد ولی از سال سوم دبیرستان دیوونه بازی هاش شروع شد و حرف زدن و کامل گذاشت کنار. البته باز هم می رفت دبیرستان اما چه رفتنی بعضی وقتا اصلا نمیرفت بعضی وقتا دیر می‌رفت بعضی وقتا هم زود. وقتی هم می‌رفت مثل بچه آدم نبود که سرش عین گاو مینداخت پایین و میرفت سر کلاس می‌نشست نه اجازه‌ای نه سلامی نه احترامی. نه اینکه بره سر جاش بشینه ها اصلاً جایی نداشت هر جا میلش بود می نشست. معلم ها هم باهاش کاری نداشتم کاری نداشتند که سهله چند تاشونم خیلی دوست داشتن. وقتی دانشگاه قبول شد و معلم ها و ناظم و حتی مدیر دلشون براش تنگ شد این و رسول به هم اتاقی های اصغر تو خوابگاه گفت... نگفتم رسول کیه نه. خوب هنوز اول کاریم.... رسول همکلاسی اصغر تو دبیرستان بود. باعث و بانی قبول شدن اصغر تو دانشگاه هم رسول بود. ولی خود اصغر بی خیال درس و مشق بود. چند بار هم تو دبیرستان بابا ننه شو خواستند ولی مگه آدم می شد. یه سر سوزن کوتاه نیومد. درسش خوب بود ها. لامصب مغزش عینهو ماشین های هشت سیلندر کار می کرد. با این که رشته ی دبیرستانی اش ریاضی بود و کلی هم غیبت می کرد آخر سال نمره هاش ردیف ردیف بود. همون سال سوم دبیرستان آخر سال جز دو تا درس که تجدید آورد بقیه نمره هاش بالای ۱۸ بود. اون دوتا هم یکیش هندسه بود یکیش ادبیات. سر امتحان هندسه به جای جواب سوال ها یه خونه کشید یه چهارگوش که بالاش یه دودکش بود با سه چهار تا خط مثلاً دود. یه دختر هم کشید با کلاه گرد و چند تار موی آویزان. بقیه ش هم خط های کج و کوله. حالا این که چیزی نیست مدادرنگی آورده بود و نقاشی اش را رنگ زد همه چی هم آروم و بی خیال که حد نداشت. یکی از معلم ها هاج و واج مونده بود که معنی این کارها چیه. البته اصغر را می شناخت و یه چیزهایی در موردش شنیده بود ولی فکر نمی کرد تا این حد.... مراقب امتحان بود دیگه. مال همون دبیرستان هم بود ولی معلم جغرافیا بود. رفت قضیه را به معلم هندسه گفت. اونم خندید و گفت الان میرم ولی اون همینه کاریش نمیشه کرد. معلم هندسه رفت ببینه چیکار میکنه اصغر هم انگار ن انگار با نقاشیش مشغول بود و دامن دختری را که کشیده بود رنگ زرد میزد. معلم سرشو خم کرد تو گوشش گفت این چه کاریه پسر. اصغر سرش رو برگردوند و جواب داد که هیچ به رنگ زدن هم ادامه داد. معلم یه پنج شیش ثانیه‌ای ساکت به نقاشی نگاه کرد و زیر زیرکی خندید. آخرش که دید نه بابا این دست بردار نیست با خنده گفت استاد مسلم نقاشی اگر وقت کردی یکی دوتا جواب هم بنویس و گذاشت رفت.بانک کتاب بيستک شما را به خواندن اين کتاب دعوت ميکند. بيستک کتاب امکان خريد اينترنتي کتاب‌ کمک درسي و کتاب هاي عمومي رمان و داستان را با تخفيف و ارسال رايگان فراهم مي‌سازد. معمولا هيچ گزينه‌اي در کنار کيفيت کالاي اجناس يک فروشگاه به جز تخفيف، نمي‌تواند سيلي از مشتريان را به سوي خود به راه بياندازد؛ به‌خصوص اگر اين تخفيف مربوط به فعاليت خريد و فروش کتاب‌کمک درسي و کنکوري باشد که نياز مبرم اين ماه‌هاي پاياني سال براي بچه‌هاي کنکوري است. در چنين وضعيتي نقش پُررنگ بانک کتاب‌هايي همچون بانک کتاب بيستک، بسيار نمايان مي‌شود. بانک کتاب بيستک با تخفيف‌هاي فراوان و تنوع محصولات در جهت ايجاد آرامش براي دانش‌آموزان و کنکوري‌هاي عزيز شرايط ويژه‌رقم زده است.