بانک کتاب بیستک - فروش کتاب های کمک درسی

بیستک

پیشنهاد بیستک کتاب

محصولات مشابه

سنگ یشم نشر مرکز

دسته: ادبیات و داستانی کد کالا: 8405 بازدید: 994 بار وضعیت: موجود نیست

کتاب سنگ یشم انتشارات مرکز

عنوان: خرید کتاب سنگ یشم انتشارات مرکز
 کتاب سنگ یشم از مجموعه کتاب های انتشارات مرکز می باشد که در بخش ابتدایی کتاب آمده است. صدای قیژ بلندگو و تک سرفه معیری قیل و قال حیاط را می خواباند. خانم های سال سوم الف و بفرمایید جلوی سالن امتحان. نگاهی به آسمان می‌اندازم. ابر بدی آورده. تا می‌خواهم دعا کنم نبارد. توپ چرکی از لای ابرا می آید طرفم میکشم کنار اجازه می‌دهم بخوابد تو زمین به بچه‌ها می‌گویم شما ادامه بدین تا ما امتحان بدیم برگردیم. همه گارد ها به هم میریزد. الناز موی شلخته صورت را پس میزند. تو چته سهیلا چرا مثل کرم همش تو دست و پای من می لولی. سهیلا می‌پرد هوا و اسپک خیالی می زند. کرم قیافته یابو. توپ که میاد طرفت قر وقمیش نیا تا نیام تو دست و بالت. تای آستین را باز می کنم حق با سهیلا است باید فکری برای کم کاری الناز بکنم. سهیلا به جای من فکر می کند. نسیم یه چند وقت بزارش نیمکت تا بدان زمین جای ادا اطوار نیست هر دو زل می زنند به دهانم مقنعه سهیلا عقب رفته و موی کوپ پسرانه افتاده بیرون چتری الناز اما بلند است و حالا دارد آن را با دقت بغل مقنعه تنظیم می‌کند رو می کنم به بقیه دخترا. بچه‌ها جمع بشین توی زمین بازی کنین تا ما برگردیم. مچ بند ها را در می آورم و دنبال پاسور نگاهی به ذخیره‌های کنار زمین می‌اندازم. همه تو زمینیم. فقط زینب و مهشید بیرون اند. مهشید کلاً حسابش از تیم سواست سرش را تا گردن فرو کرده تو کتاب شیمی و منتظر باز شدن در سالن است نگاهم رو زینب می‌ماند. چشمهایش را ملتمسانه به دهان می دوزد نیمکت‌نشینی آنقدر رو مخش است که تازگی ها تا بازی شروع می‌شود زیر لب فحش‌های چارواداری میدهد. بهترین فرصت برای بستن دهانش است. زینب بیا پاسوری کن تا من برگردم. زینب جلدی کتانی ور می کشد و می آید تو زمین مقنعه بور را می‌کند زیر یقه مانتو و دامن مانتوی گشاد را از کمر گره می‌زند انگار می‌خواهد فرش بشوید. آقا ایناها مه امدم. هرکی تو رسید دستش می رساندش به مه. به قرآن اگر یه ضرب ردش بکنین حسابتان صافه. همه می خندند نمی‌دانم به قد و قواره کوتاه اش یا به سر و ظاهر شلخته اش یا لهجه غلیظ ش. برمیگردم سر سالن امتحان الهه از زمین مقابل زل زده به زانوم. میگویم ها الهه به چه زل زدی. هر ده تا انگشت کشیده را فرو می کند تو حلقه تور. شلوارت مبارک مدل جدید. کاپشنم را از کنار میله تور برمیدارم نگفته می دانم از چه می سوزد. زر نزن عوضی فضولی برو آماده شو الان باید امتحان بدی. از زیر تور می‌آید این طرف برق دستبند ظریفش می نشیند تو چشم هام. روبروی هم که می ایستیم درست یک اندازه ایم. مشکل بزرگ همین قد و قواره مان است. چه غلطی کردی که خانوم پاکرو جای من رو به تو داد. کاپشن را می پوشم. هیچ کاری نکردم فقط از تو بهترم. خودت هم میدونی که اینطور نیست دفاع روی تور من خیلی از تو بهتره. مگه خودت از خودت تعریف کنی و گرنه از هر چهارتا سرویس دوتاش را خراب می کنی. حتماً همین ها رو به پارکرو گفتی که کاپیتانی رو از من گرفت. چشم از صورت سرخ و سفید میگیرم راه میوفتم سمت سالن صداش دنبالم می آید. امسال هم حقم را ازت پس میگیرم حالا میبینی. بطری خالی آب معدنی را شوت می کند. بگیر ببینم چطور می گیری. بطری تا کنار جاروی فراشی آقای محمودی می‌رود با شکم گرد و شلوار جافی دارد حیاط را جارو می زند با غیظ بطری را برمی‌دارد و می‌اندازد تو سطل زباله. دیگر صدای الهه نمی آید. مطمئنم امروز بیکار نمی نشیند. به خودم فحش می دهم که چرا موقع آبشار زدن حواسم به بالا رفتن مانتوم نبوده. نرسیده به سال سومی های جلوی سالن امتحان دختر ریز پیزه ای آویزانم میشود. ببخشید شما نسیم خانم هستید. سر تکان می دهم یعنی آره به حالت نیمه دو دنبالم می آید. اسم من طاهره س میشه یه کاری کنین منم تو تیم باشم. گردنم را صاف میگیرم معلوم است کاپیتانی امروزم حسابی صدا کرده. امسال که دیگه تیم را بستیم. اگه بخاطر قد و قواره ام میگید... صدای زینب از پشت سر می آید. تو فکر کردی کی هستی اصلا به توچه که مه آویزان تور میشم. میچرخم سمت زمین. زینب طبق معمول پیچیده به پر و پای الهه. وسط زمین توپ را زده زیر بغل و برای الهه گردنکشی میکند. این طور مواقع مثل اسفند رو آتش می جهد هوا. گاهی اوقات تجربه‌ی یک بار خرید کتاب از بانک کتابی با مزایای ویژه می‌تواند مسبب عادت همیشگی برای سایر خریدهای اینترنتی شود. حال اگر افراد مراجعه‌کننده بدانند که بعد از ارسال سفارش کتاب حتی از نوع کمیاب‌ترین آن به بانک کتاب بیستک، در کمترین مدت، سفارشات را درِ منزل تحویل می‌گیرند، بی‌شک در ادامه‌ی راه خرید خود، بانک کتاب بیستک را به فراموشی نخواهند سپرد.