بانک کتاب بیستک - فروش کتاب های کمک درسی

بیستک

پیشنهاد بیستک کتاب

محصولات مشابه

گودال نشر پایتخت

دسته: ادبیات و داستانی کد کالا: 8414 بازدید: 996 بار وضعیت: موجود نیست

نویسنده: الهام خوشی انتشارات پایتخت

کتاب گودال از مجموعه کتاب های انتشارات پایتخت می باشد. در بخش ابتدایی کتاب آمده است: 
پرده خاکستری را کنار می زنم به همه پنجره ها توری های ضخیم زدند احساس می کنم زیر آوار گیر کردم و دهانم پر از خاک از دور خودم میچرخم و داد می زنم یادگار میوفتم وقتی تا بازی می‌کردیم آنقدر محکم هل میداد که نفسم توی سینه حبس می شد موهای بلندم که توی هوا این طرف و آن طرف می‌رفت قند توی دلم آب می شد دلم تاب میخواهد دوست دارم بروم تا آسمان و سوغاتی برای زمین مشت مشت ابر بیاورم دستهایم را به هم می کوبند و میخندم. آن زن بداخلاق و یکی دیگر توی اتاق می آیند همه این آدم‌ها سفید می پوشند از هر چیز که سفید باشد بدم می‌آید یک رنگ بیخود مثل دیوارهای اینجا فقط حوصله آدم را سر می‌برد قیافه نچسب آنها می‌گوید که بخوابم اخم می کنم و روی تخت دراز میکشم دستم را نگه می دارد و می بندد از آمپول بدم می آید چشم هایم را که می بندم دستم می سوزد گرمی مایع آمپول لعنتی برایم خوشایند است ولی خنکی سوزن همش را از بین می‌برد و تمام ترس و استرس عالم را به جان می ریزد. سکینه گوشه اتاق می رقصد گاهی می آید کنار تخت دست دوستای خیالی اش را می‌گیرد و می‌گوید خجالت نکشید برقصید عروسی های او هیچ وقت تمامی ندارد خوابم می‌آید یکی توی ذهنم خط به خط تکرار می‌کند تو دیوانه‌ای دستهایم را محکم روی گوش هایم می گذارم دیگر صدایی نمی آید روسریم را در می‌آورم می‌روند جلوی آینه موهایم نامرتب کوتاه شده و به هم ریخته از آینه می شود مثل یک تلویزیون و زندگی حال به هم زن را نشانم می‌دهد. گریه می‌کردم و آن مرد که اسمش را نمی‌دانستم کتکم میزد. دستش را روی دهانم گذاشت و فریاد زد خفه شو بابا کنار تاب ایستاده بود می خواستم داد بکشم ازش متنفرم اما آنقدر خسته بودم که حتی نمی توانستم دهانم را باز کنم خنده‌های نعشگی های شان را باز هم می شنوم من هم می خواستم بخندم ولی می‌دانستم بابا بلند می‌شود گوشم را می‌گیرد و پس گردنی میزند. تنم که کبود میشد مامان موهایم را نوازش می کرد و کبودی هایم را می بوسید می گفت از این خانه می‌رویم اما مگر می شد همیشه می‌دانستم فقط اینها را می‌گوید که آرامم کند اینجا تبعیدگاهی بود که هیچ وقت ازش خلاص نمی‌شدیم. هر شب بسهط قمار و مهمانی اش به راه بود مامان را می انداخت توی حمام و من هم می شدم عروسک خیمه شب بازی هایشان..... خوابم نمی آید کاش مامان اینجا بود نوازش میکردم من را می خواباند گردنم میسوزد روسری ام را سر می کنم لبخند میزنم سکینه هنوز دارد می رقصد. چشمهایش ترسیده بودند و بدبختمون کردی دختر بمیر راحتمون کن دیگه گوشم را گرفت و بلندم کرد داد می‌کشید دیوونه ی حرومزاده. یکی نیست بگوید که احمق جان دختر خودت است. حرامزادگی اش کجاست. گوش هایم داغ شده بود پرتم کرد طرف در. دستم را میکوبم توی آیینه سکینه هنوز دارد می رقصد.
بانک کتاب بیستک شما را به خواندن این کتاب دعوت میکند. بانک کتاب بیستک امکان خرید اینترنتی کتاب‌های مختلف را با ۲۰ تا ۵۰ درصد تخفیف و ارسال رایگان فراهم می‌سازد. معمولا هیچ گزینه‌ای در کنار کیفیت کالای اجناس یک فروشگاه به جز تخفیف، نمی‌تواند سیلی از مشتریان را به سوی خود به راه بیاندازد؛ به‌خصوص اگر این تخفیف مربوط به فعالیت خرید و فروش کتاب‌های کمک درسی و کنکوری باشد که نیاز مبرم این ماه‌های پایانی سال برای بچه‌های کنکوری است. در چنین وضعیتی نقش پُررنگ بانک کتاب‌هایی همچون بانک کتاب بیستک، بسیار نمایان می‌شود. بانک کتاب بیستک با تخفیف‌های فراوان و تنوع محصولات در جهت ایجاد آرامش برای دانش‌آموزان و کنکوری‌های عزیز در شرایط ویژه‌ی روزهای پایانی پاییز، زمستان خوبی را برای دانش‌آموزان عزیز رقم زده است.