عنوان: خرید کتاب ابر ابله انتشارات ثالث
کتاب ابر ابله از مجموعه کتابهای انتشارات ثالث می باشد که در بخش ابتدایی کتاب آمده است. من دو دوست دارم یک دوست خوب و یک دوست بد و البته برادرم هم هست شاید او مثل من خون گرم و صمیمی نباشد ولی خوب است. در مدتی که برادرم نیستم از آپارتمانش استفاده می کنم آپارتمان دلنشینی است برادر من نسبتاً پولدار است خدا عالم است برای امرار معاش چه کار می کند من به این موضوع توجه چندانی نکرده ام. چیزی می خرد یا می فروشد و حالا به سفر رفته و اینجا نیز به من گفت عازمه کجاست این مطلب را جایی یادداشت کردهام شاید آفریقا بوده باشد. شماره فکسی به من داده است و دستورالعمل هایی برای این که نامه ها این پیامها را برایش عکس کند و این وظیفه کوچک بر عهده من گذاشته شده است یک کار ساده معقول و قابل اجرا. در عوض من هم می توانم اینجا بمانم. من قدردان این مسئله هستم. درست همان چیزی است که احتیاج دارم. زمان کوتاهی برای اینکه نگران نباشم و به خودم سخت نگیرم. این اواخر زندگی ام عجیب و غریب شده است و به مرحله ای رسیده ام که به کل علاقهام را به همه چیز از دست داده ام. بیست و پنجمین سالگرد تولدم بود همین چند هفته پیش. من و برادرم برای شام منزل پدر و مادرمان بودیم چه غذای خوبی همراه با کیک از هر دری حرف میزدیم یک دفعه به خودم آمدم و دیدم دارم والدینم را سرزنش می کنم که چرا هرگز وادارم نکردن ورزش را در سطح حرفهای و جدی ادامه بدهم. کاملاً غیرمنصفانه بود. حرف های احمقانه ای زدم اینکه حالا می توانستم ورزشکاری حرفهای باشم. گیاه آمادگی بدنی بالا. همراه با پول. در این صورت تمام مدت در سفر بودم. تصادفا گفتم تقصیر آن هاست که هرگز به جایی نرسیدم و حالا زندگی ام کسالت بار و ساده است. بعدش عذرخواهی کردم. معنی قضیه ادامه داشت. غروب همان روز من و برادرم کروکه بازی کردیم کمتر پیش می آید از این کارها کنیم. دسته قدیمی بازی زیر انباری باغ پوسیده و از بین رفته بود. برای پیدا کردن یک دست جدید به پمپ بنزین های زیادی سر زدیم. برادرم با یکی از کارت های اعتباری از پول آن را پرداخت بدهم زمین بازی را با قدم های مان اندازه گیری و تنظیم کردیم و گوی و قلاب ها را در زمین چمن پدر و مادرمان چیدیم. من رنگ قرمز را انتخاب کردم و برادرم رنگ زرد را نمیدانم همان رنگ هایی بودند که وقتی کم سن تر بودیم داشتیم یا نه. یادم نمی آید. مشغول بازی شدیم و بازی تا مدت طولانی به خوبی پیش رفت. من به سرعت از تو حلقه اول گذشتم یک دوره اضافی نصیبم شد و بازی را ادامه دادم. به بازی مسلط بودم و خیلی زودتر از برادرم مهاجم شدهام. توپ قرمزم را پشت درختی گذاشتم و همانجا راحت دراز کشیدم و منتظرش شدم و در همان حال می خندیدم و جوک تعریف میکردم. جسور و بی پروا شده بودم. وقتی برادرم به بوته زار نگاه کرد چند دقیقهای بود که قضایا دیگر خنده دار و بامزه نبود. فهمیدم چه فکری می کند. گفتم اصلا لازم نیست این کار را انجام بدهی. ولی می دانستم اهمیتی نمی دهد. پای راستش را روی توپ گذاشت و طوری نشانه گیری کرد که ضربه اش بیشترین خسارت ممکن را وارد کند.بانک کتاب بيستک شما را به خواندن اين کتاب دعوت ميکند. بيستک کتاب امکان خريد اينترنتي کتاب کمک درسي و کتاب هاي عمومي رمان و داستان را با تخفيف و ارسال رايگان فراهم ميسازد. معمولا هيچ گزينهاي در کنار کيفيت کالاي اجناس يک فروشگاه به جز تخفيف، نميتواند سيلي از مشتريان را به سوي خود به راه بياندازد؛ بهخصوص اگر اين تخفيف مربوط به فعاليت خريد و فروش کتابکمک درسي و کنکوري باشد که نياز مبرم اين ماههاي پاياني سال براي بچههاي کنکوري است. در چنين وضعيتي نقش پُررنگ بانک کتابهايي همچون بانک کتاب بيستک، بسيار نمايان ميشود. بانک کتاب بيستک با تخفيفهاي فراوان و تنوع محصولات در جهت ايجاد آرامش براي دانشآموزان و کنکوريهاي عزيز شرايط ويژهرقم زده است.