کتاب سوء قصد از مجموعه کتاب های انتشارات ایجاز میباشد. در بخش ابتدایی کتاب آمده است: اولین باری که خودم را در آینه دیدم خنده ام گرفت. فکر نمیکردم این شکلی باشم. حالا دوباره در آینه نگاه می کنم باز هم خنده ام می گیرد چون می دانم این آدم خود من هستم و این حجم از زشتی چیزی خنده دار در خود دارد. خیلی زود لقب دار شدم فکر کنم شش ساله بودم که برای اولین بار پسر بچه ای در حیاط فریاد زد کازیمودو به دنبال او بقیه بچه ها همه باهم شادی کنان فریاد زدن کازیمودو کازیمودو. با این که هیچ کدامشان تا به حال چیزی از ویکتور هوگو نشنیده بودند شخصیت کازیمودو آنقدر آشنا بود که فقط کافی بود اسمش بیاید تا همه بفهمن راجع به چه کسی حرف زده میشود و دیگر چیزی جزء این اسم صدایم نمی زدند. هیچکس اجازه صحبت از زیبایی را ندارد مگر آن که بخواهد از چیزهایی حرف بزند که در زیبایی انزجار برانگیز است. من زشت ترین موجود ای هستم که تا به حال دیدم بنابراین تنها کسی هستم که حق این کار را دارم و این برایم چنان مزیتی است که باعث میشود افسوس سرنوشتم را نخورم یک لذت وصف ناپذیر در کریه بودن است. برای مثال هیچ کس به اندازه من از وقت کشتن درخیابان کیف نمیکند همیشه به دنبال برانداز کردن قیافه عابران وقتی در تیررس نگاه شان قرار میگیرم هستم. عاشق دیدن عکس العمل های شان عاشق یکی شان که می ترسد عاشقان دیگری که با دیدن قیافه چندش آورم لب و لوچه اش آویزان می شود عاشق بعضی هاشان که با دیدنم آزرده شده و نگاهشان را می دزدند و عاشق مسحور شدن بچه گانه بعضی دیگر که نمیتوانند چشم از من بردارند. دوست دارم بر سرشان فریاد بزنم و بگویم هنوز هم چیزی جز ظاهرم را نمی بیند. اگر می توانستید عمق وجودم را ببینید آن وقت رویتان تاثیر میگذاشتم. مردم درباره موضوع زیبایی دچار کج فهمی اند. همه با این مسئله که جنبه ظاهری اهمیت کمتری دارد و باطن آدم ها مهمتر است و از این جور چیزها موافقت ولی با این وجود همیشه دارند آدمهای با ظاهر درخشان را به عرش می برند و پک وپوز امثال مرا به خاک می مالند. آنها به همین شکل دروغ می گویند و من از خودم میپرسم آیا آگاهانه این کار را انجام میدهند یا نه. فکر اینکه ندانسته دروغ می گویند عصبی ام میکند. دلم می خواهد از بالا تا پایین شان را نگاهی بیاندازم و بگویم روح های بکر را بنوازید اگر می خواهید برای تان آواز بخوانند. برای سرگرم شدن آدمها را از روی ظاهرشان قضاوت نکنید و ساده لوح نباشید. قیافه ام شبیه گوش از صورتی فرو رفته باورهای مردم مضحک در قسمتهای غضروفی اش که در بهترین حالت مثل یک جای بی ربط در انتظار یک دماغ یا یک قوس بروز و غالباً با برجستگیهای هیچ صورت شناخته شدهای همخوانی ندارد. به جای چشمها یک جفت جا دکمه های شل در صورتم دارم که همیشه قی بسته است سفیدی تخم چشم هایم همیشه کاسه خون است مثل این آدم بدجنس های رمان های مائوئیست. مردمک های خاکستری مثل ماهی های مرده توی چشمهایم به این طرف و آن طرف می روند. موهای آشفته ام مثل الیاف مصنوعی این قالیچه هایی است که حتی وقتی میشورندشان باز هم انگار کثیفند. اگر اگزمای پوستی موهایم معلوم نمیشد حتما موهایم را می تراشیدم. به خاطر اینکه هنوز یکم دلم برای اطرافیانم می سوزد که مجبور بودند قیافه کریه مرا تحمل کنند به سرم زد ریش و سیبیل بگذارم ولی از این تک صرف نظر کردم چون ریش و سیبیل من می تواند ظاهر من را پنهان کند. در واقع اگر بخواهم آراسته به نظر بیایم حتی باید روی پیشانی ام و بینی ام هم ریش در بیاورم. در مورد قیافه اگر بخواهم یک جمله بگویم همانی است که ویکتور هوگو در رمان نتردام درباره آن قوزی گفت. چهرهاش چروکیده است. اسمم اپیفان اوتوس است اوتوس مثل اسم های شرکت های آسانسور سازی در روز جشن پادشاهان جادویی متولد شدم. پدر و مادرم که در نهایت نتوانستند تصمیم بگیرند کدام یک از سه اسم گاسپار ملشوار و یا بالتازار داروین بگذارند این اسم را که در را از هر سه این پادشاهان بود برایم انتخاب کردند. حالا فردی بالغ شده ام و مردم آن گونه که شایسته آنم به من احترام می گذارند ولی با این همه خیلی برایشان سخت است اپیفان صدایم کنند. خیلی لاغر هستم چیزی که از نظر مردم میتواند قشنگی داشته باشد ولی لاغری من زشت است. طرزقرارگرفتن مسیح روی صلیبش با آن شکم تو رفته و دنده های بیرون حالت زیبایی خاصی دارد که خیلی از آدم های لاغر هم شبیه هستند. من فکر می کنم بیشتر شبیه لاستیکی پنجره هستم پوست اضافی دارم و مثل این سگ های نژاد شارپئی پوستم پلیسه پلیسه روی هم افتاده است این لباس مسخره به پوست نزار و استخوانبندی نحیفم زار می زند و به تنم نشسته و به طرز مضحکی آویزان است. سعی کردم لباس های چسبان بپوشم که پوست آن را صاف نشان دهد و معایبش را بپوشاند ولی نتیجه اش افتضاح از آب درآمد هیکل آویزانم چین خورد و همزمان نجیب رنجور و بد قواره به نظر رسیدم.
بانک کتاب بیستک شما را به خواندن این کتاب دعوت میکند. بانک کتاب بیستک امکان خرید اینترنتی کتابهای مختلف را با ۲۰ تا ۵۰ درصد تخفیف و ارسال رایگان فراهم میسازد. معمولا هیچ گزینهای در کنار کیفیت کالای اجناس یک فروشگاه به جز تخفیف، نمیتواند سیلی از مشتریان را به سوی خود به راه بیاندازد؛ بهخصوص اگر این تخفیف مربوط به فعالیت خرید و فروش کتابهای کمک درسی و کنکوری باشد که نیاز مبرم این ماههای پایانی سال برای بچههای کنکوری است. از طرفی با وجود شرایط کرونایی امروز شنیدن خبرهای تخفیفی اجناس بهصورت حضوری، میل به خرید را به خاطر خطر سلامتی، کاهش میدهد؛ اما در چنین وضعیتی نقش پُررنگ بانک کتابهایی همچون بانک کتاب بیستک، بسیار نمایان میشود. بانک کتاب بیستک با تخفیفهای فراوان و تنوع محصولات در جهت ایجاد آرامش برای دانشآموزان و کنکوریهای عزیز در شرایط ویژهی روزهای پایانی پاییز، زمستان خوبی را برای دانشآموزان عزیز رقم زده است.