بانک کتاب بیستک - فروش کتاب های کمک درسی

بیستک

پیشنهاد بیستک کتاب

محصولات مشابه

لرد کوچک نشر نشانه

دسته: ادبیات و داستانی کد کالا: 10482 بازدید: 1,102 بار وضعیت: موجود نیست

نویسنده: فرانسیس هاجسن برنت و ترجمه: جلال رضایی راد انتشارات نشانه

گزیده ای از کتاب ادبی لرد کوچک نشر نشانه... سدریک درباره اتفاقی که برای خانواده اش رخ داده بود چیزی نمی دانست چون هرگز برای او شرح داده نشد که چه اتفاقی روی داده است همینقدر می دانست که پدرش مردی انگلیسی بوده است و این را هم مادرش به او گفته بود وقتی پدرش مرد کودکی بیش نبود و از این رو نمی توانست چندان که باید او را به خاطر آورد فقط یادش بود که مرده بلندبالایی با چشمان آبی و سبیل کشیده بود که او را روی شانه اش در طول و عرض اتاق به این سو و آن سو می برد و یادش بود که چقدر از این کار حظ می کرد و برایش جالب بود از زمانی که پدرش مرد سدریک دریافت بود که بهتر است با مامانش درباره آن حرفی نزنند وقتی پدرش بیمار شد سدریک را از خانه بیرون فرستادند و هنگامی که دوباره به خانه بازگشت دیگر همه چیز تمام شده بود و پدرش که در طول آن مدت بسیار بیمار گشته بود تازه شروع کرده بود و در سکوت کامل پنجره روی صندلی بنشیند او دیگر آن زن شاد و با طراوت سابق نبود بلکه رنگ پریده و لاغر شده و لبخند همیشگی از چهره های زیبایش محو شده بود یک دنیا غم و اندوه در چشمانش دیده می شد لباس سیاه بر تن داشت از مامانش پرسید عزیزترین چون پاپایش همیشه همسرش را عزیزترین می نامید و از همان کودکی آموخته بود که مامانش را عزیزترین بنامد عزیزترین پاپام حالش بهتره احساس کرد دستان او میلرزد سرش را با آن موهای طلایی سردار برگرداند و به چهره مادرش نگاه کرد در آن چیزی دید که گریه اش گرفت عزیزترین به من بگو حالش خوبه آنگاه ناگهان قلب کوچکش به او ندا داد که باید دست در گردن مادرش حلقه کند و او را ببوسد ببوسد باز هم باز هم و صورت لطیفش را به صورت او نزدیک کند چنین کرد و مادر صورتش را روی شانه او نهاد و زار زار گریست و در حالی که هق هق میکرد پاسخ داد آره عزیزم اون خوبه کاملاً حالش خوبه ولی ما جز یکدیگر کسی را نداریم هیچ کس را آنگاه در آن عوالم کودکی دریافت که دیگر انتظار بازگشت پاپای جوان بلند بالا و خوش چهره اش را نباید داشته باشد زیرا او مرده است از مردم شنیده بود که انسان میمیرد و دیگر بر نمیگردد هرچند از درک این نکته عاجز بود که چه چیزی عجیبی این غم و غصه را رقم زده است وقتی پی‌برد مامانش با شنیدن نام پاپایش به گریه می‌افتد پیش خود تصمیم گرفت که دیگر پی در پی از او یاد نکند همچنین فهمید که نگذارد مامانش زانوی غم در بغل بگیرد ساکت و صامت بنشیند به شعله‌های آتش خیره شود یا از پنجره بیرون را نگاه کند و در سکوت خود بسوزد و بسازد او و مامانش آدم‌های زیادی را نمی‌شناختند و در تنهایی مطلق به سر می‌بردند هرچند سدریک معنای تنهایی را نمی فهمید تا آن که بزرگتر شد و فهمید چرا هیچ کس سراغ شان نمی آید بعد شنید که مامانش یتیم و در جهان کاملاً تنها بوده تا آنکه پاهایش او را می بیند و با او ازدواج می کند مامانش خیلی زیبا و ندیم و همراه خانم پیر و ثروتمندی بود که مهربان نبود و رفتار خوبی با او نداشت یک روز سروان سدریک ارول به آن خانه سر می زند او را می بیند که اشک ریزان از پله ها بالا می برد
نویسنده: فرانسیس هاجسن برنت 
مترجم: جلال رضایی راد 
بانک کتاب بیستک خرید آنلاین کتاب لرد کوچک نشر نشانه از سری کتاب‌های ادبی و داستانی به شما علاقه مندان پیشنهاد می کند
گاهی اوقات تجربه‌ی یک بار خرید از بانک کتابی با مزایای ویژه می‌تواند مسبب عادت همیشگی برای سایر خریدهای اینترنتی شود. حال اگر افراد مراجعه‌کننده بدانند که بعد از ارسال سفارش کتاب حتی از نوع کمیاب‌ترین آن به بانک کتاب بیستک، در کمترین مدت، سفارشات را درِ منزل تحویل می‌گیرند، بی‌شک در ادامه‌ی راه خرید خود، بانک کتاب بیستک را به فراموشی نخواهند سپرد.