بانک کتاب بیستک - فروش کتاب های کمک درسی

بیستک

پیشنهاد بیستک کتاب

محصولات مشابه

بال های خونین فطرس نشر افراز

دسته: هنر کد کالا: 6629 بازدید: 334 بار وضعیت: موجود نیست

نویسنده مهدی مدیر واقفی انتشارات افراز

تقدیم به معانی هستی، پدر و مادرم. جان و تن سید علی. و آسمانیان که رفتند تا ما بمانیم. چند می خورد دلش همچون چمنزار زیر چکمه رژیم می رود آشوب دردهایش ترس می زنند پرسه پرسه می زنند در جان و تنش نگاهی به آسمان دارد تا به عرش می چکد اشکی از دره بر لب نمی جنبد نگاهش در آغوش خواهد گرفت آرام می گیرد آرام آرام بر زمین میخورد شانه‌هایش خاک بر می خیزد به پایش پر می کشد در تب و تاب خواب می رود تن و حال سجده می کند خاک برایش از زمین تا آسمان سالها فاصله گم می‌شود حل می‌شود در زمان فاصله می‌گیرد فاصله از فاصله نزدیک می‌شود نزدیکتر گرم‌میشود داغ‌تر متولد می‌شود خواب رفته است تن
بیداری ایوب آقاخانی چشمانش را باز کرد به سختی پلک هایش سنگین شده بود باز که کرد فقط تا زمان آبی بود و تک پرنده ای که آرام میگذشت کجا بود سعی کرد به یاد بیاورد که رخت بود و تنبل مثل روزهای جمعه که صبح ها به سختی بیدار می شد بیدار هم که می شد سنگین بود اگر سحر آرام به طرفش نمی چرخید و در گوشش نجوا نمی‌کرد شاید هرگز همت تکان‌خوردن نمی یافت امیرعلی عزیزم مگه نگفتی باید صبح زود بیدار شی اوم مهم نیست سنگک تازه چی قول داده بودی باشه پا میشم بوی سنگک تازه در فضا پیچید صدای سحر هم امیر علی عزیزم زیر لب گفت باشه پامیشم خواست تکان بخورد نتوانست درد در ستون فقراتش پیچید و چهره در هم کشید آسمان سفیدتر شد و صدای سحر در ذهنش پژواک گرفت عزیزم نمیتونم قول داده بودی تلاش بی ثمر بود سرد شد ناگهان حس کرد دستهایش مال خودش نیست سحر جونم چشمانش را دوباره به است ترجیح می‌داد دوباره بخوابد میشه دستامو بگیری بلند شم آره قربون قدت برم احساس کرد نیروی دوست‌داشتنی در دستهایش دوید بوی عطر سحر در شاملش پیچی خنده اش گرفت بلند و کشتار دلیلش را نمی دانست یواشتر به خدا نازنین و به زور خوابوندن تا خود اذان بیدار بود معذرت می خوام باز رودل کرده بود چه میدونم چند لکه ابر رقصان وارد منزل رو شدند سفید و نرم ناخداگاه لبخند روی چهره دوید سحر پاسخ این بود سر چرخان و دوباره صدا کرد کسی جواب نداد آشفته شد تا چشم کار می‌کرد دشت بود خالی و آفتابی کجا بود یادش آمد میدان مین به سختی نگاهش را از راه چرخاند هر چه گوشی پاهایش را ندید نگران به لکه های ابر خیره شد دندان هایش را بر هم فشرد و به سختی دست راستش را تکان داد به طرف پاهایش برد آرام و محتاط دستانش کرخت بودن و گزگز می‌کردند دستش به زور به رانش رسید خیس بود خیس خیس نسیم که آمد سرد شد دستش را بالا آورد بالا تر کند و سنگین سرخ سرخ بود قطره خونی در چشمش چکید چشمش را بست و بی‌اختیار خونه دستش را با چفیه اش پاک کرد و مقرر نداشت خوب پاک کند سحر پاسخ این بود عطر تنش رفته بود و از گریه نازنین هم خبری نبود بوی خاکستر در شام شب پیچید بوی سنگک سوخته دست خونینش را به جیبش برد روی قلبش عکس گمشده سحر را بیرون کشید که نازنین دو ماه را در بغل داشت و قطره اشکی به چشم برای بدرقه آمده بودند کربلا که رسیدیم میام جفتتون رو میبرم گریه نکن باشه قربون قدت برم سالم برگرد چشم قول میدم چشمانش را بست نسیم بود عکس از دستش رها شد و سرگردان باد تو قول دادی امیرعلی لکه های زیاد می شدند خیلی زیاد داشت خوابش می برد تنبل خواهش می کنم بذار بخوابم باشه عزیزم بخواب بخواب قربونت برم هر چقدر میخوای بخواب نسیم بود و ابر های پاره و سکوت
نویسنده: سید مهدی مدیر واقفی
بانک کتاب بیستک خرید آنلاین کتاب هنری بالهای خونین فطروس نشر افراز را به شما توصیه می کند
گاهی اوقات تجربه‌ی یک بار خرید از بانک کتابی با مزایای ویژه می‌تواند مسبب عادت همیشگی برای سایر خریدهای اینترنتی شود. حال اگر افراد مراجعه‌کننده بدانند که بعد از ارسال سفارش کتاب حتی از نوع کمیاب‌ترین آن به بانک کتاب بیستک، در کمترین مدت، سفارشات را درِ منزل تحویل می‌گیرند، بی‌شک در ادامه‌ی راه خرید خود، بانک کتاب بیستک را به فراموشی نخواهند سپرد.