پل نشر نودا

گزیده ای از کتاب ادبی پل نشر نودا  افسانه مردی دیوانه بر روی پل یا جسدی که راه میرود من راهب جون پسر جوگ اوکاتنا چون میدانم هیچ چیز درباره پل اوجانائه کبک در کتاب های ما آن نوشته نشده تصمیم گرفته ام داستانش را بنویسم علی الخصوص وقتی افسانه‌ها قصه ها و شایعات مختلف زیادی درباره این پل نقل می‌شود و به ویژه حالا که ساخت آن به پایان رسیده و ستونها و دیواره هایش دوباره به خون آغشته شده است شنبه گذشته وقتی دیر وقت شب برای پیاده روی ساحل شنی بیرون رفته بودم جلوش اوک مارکاج دیوانه را دیدم که روی پل راه می رفت با خودش می خندید و قهوه می زد و ادعاهای دیوانه واری با دستهایش درمی‌آورد سایه دست‌ها و پاهایش روی پل رژه می رفت و از تاق ها تا آب زیر پل کشیده میشد گوشی در من تصور کنم چطور تمام حوادث اخیر در ذهن به هم ریخته شده به خودم گفتم چقدر مردم احمقند که هر وقت او را می‌بینند که از روی پل می گذرد به او می خندند یا وقتی که می بینند نعره میزند و دست هایش را تکان می دهد فکر می‌کنند و دارد از سواری می کند در حقیقت آنچه مردم درباره این پل می دانند چندان واضح تر و حقیقی تر از تصورات ذهنی یک دیوانه نیست برای اینکه جلوی راست و دروغ گفتن شان را به ۱۱ زبان شبه‌جزیره درباره این پول بگیرند خواهم کوشید درباره‌اش واقعیات را تمام و کمال بنویسم به به عبارت دیگر سعی می‌کنم دروغی را که دیده و حقیقتی را که ندیده ایم ثبت کنم و تک تک اتفاقات روزمره ای که مثل سنگ های این پل پیش پا افتاده‌اند و وحشت های عظیمی که تعدادشان از دستمان در رفته همه را بنویسم در حال حاضر قاطرچی ها و کاروان ها افسانه آدم‌هایی را که پای این پل قربانی شده‌اند دهان به دهان در سراسر سرزمین بزرگ بالکان نقل می کنند اما وقتی تعداد کمی می دانند که اینها قربانیان پیشکش شده به الهه آبها نبوده‌اند این ها همه یک جنایت معمولی بوده در میان دیگر اتفاقات این هزاره که من برایشان مدرک ارائه می کنم می‌گویم هزاره چون این یکی از آن افسانه‌هایی است که بیش از ۱۰۰۰ سال باقی می‌ماند با مرگ آغاز می‌شود و با مرگ پایان می یابد و ما همه خوب می‌دانیم که خبرهای مربوط به مرگ یا شایعات بارور شده با افیون مرگ از هر چیزی در این دنیا منزجر کننده ترند آنقدر که خود مرد را هم می ترسانند این تاریخچه را به سرعت ثبت می کنند زیرا زمان بسیار آشفته است و آینده از هر وقت دیگری تاریک تر به نظر می رسد بعد از اتفاقات وحشتناک روی پل زمان و مردم اندکی آرام شده‌اند اما شیطان دیگری در افق زاهدان شده کشور ترکیه سایه مناره های این کشور دارند آرام آرام روی سرمان آوار می شوند این سلحشوران از هر جنگی بدتر است در طول قرن ها ما با سرزمین‌های باستانی یونان همسایه بودیم اما بعد از آن ناگهان بدون اینکه بفهمیم چطور و احتمالاً با حیله و نیرنگ درست مثل یک کابوس وحشتناک یک روز از خواب بیدار شدیم و خودمان را همسایه امپراتوری عثمانی یافتیم جنگل مناره هایشان از هر طرف دنیای ما را تیره و تار می کند پیش بینی می کنم که سرنوشت کشور آربریا به زودی تغییر خواهد کرد علم خصوص بعد از آنچه در زمستان گذشته اتفاق افتاد وقتی که خون برای دومین بار به دیواره های پل تازه به اتمام رسیده باشید این بار خون آسیایی اجازه دهید اول بگویم همه چیز به ترتیب در تاریخچه من نقل خواهد شد اوایل مارچ سال ۱۹۷۷ در کنار شرقی رودخانه اوجانائه کک در پنجاه قدمی ستونهای تا نیمه در زمین فرو رفته جایی که قایق گذری رودخانه هر شد در کنار گروه‌های فلزی شان رنگ می انداخت رهگذر که هیچ کس به درستی نمی شناخت از هوش رفت کرجی بانی که همه چیز را به چشم خودش دیده بود گفت این رهگذر ناشناس با ظاهری نیمه مقدس و نیمه دیوانه بعد از پرس زدن در طول پل حد فاصل میان موج‌شکن و نقطه‌ای که در تابستان داغ می شود ناگهان فریاد ای دلخراش دنبال که گلویش را بریده باشند و بعد با صورت روی لجن ها افتاد
نویسنده: اسماعیل کادار
بانک کتاب بیستک خرید آنلاین کتاب ادبی پل نشر نودا را به شما توصیه می‌کند
گاهی اوقات تجربه‌ی یک بار خرید از بانک کتابی با مزایای ویژه می‌تواند مسبب عادت همیشگی برای سایر خریدهای اینترنتی شود. حال اگر افراد مراجعه‌کننده بدانند که بعد از ارسال سفارش کتاب حتی از نوع کمیاب‌ترین آن به بانک کتاب بیستک، در کمترین مدت، سفارشات را درِ منزل تحویل می‌گیرند، بی‌شک در ادامه‌ی راه خرید خود، بانک کتاب بیستک را به فراموشی نخواهند سپرد.