جادوی احساس نشر اسبار

گزیده ای از کتاب جادوی احساس نشر اسبار قفل گشایی از قدرت احساسات برای کمک به خویشتن خانواده و اجتماع چه احساسی دارید با توجه به موضوع کتاب این سوال خوبی است ممکن است قبل از خواندن کتاب چندین بار این سوال را بپرسم از جنبه نظری سوال کردن از یک موضوع به اشکال مختلف پاسخ به این سوال را راحت‌تر می‌کند البته بستگی به این دارد که چقدر در پاسخ به آن سوال صادق باشیم اکنون من نه تنها از جایگاه یک روان‌شناس یا مدیره یک مرکز سلامت روان صحبت می کنم بلکه به عنوان یک همنوع نیز سخن می‌گویم اگر بخواهم کاملاً صادق باشند آرزو می کردم که کسی این سوال را در زمان کودکی از من می پرسید و قلبم به دنبال پاسخ آن بود و این شجاعت را داشت تا برای گفته های من کاری انجام دهد کودک خوشحالی نبودم احساس ترس خشم و ناامیدی می کردم مورد آزار و بدرفتاری بچه های قلدر مدرسه بودم احساس تنهایی عمیقی می کردم و رنج زیادی می کشیدم در اواسط دوران تحصیل فقط کافی بود یک بار مرا ببینید تا بدانی واقعاً مشکلی وجود دارد و تحصیل کودک ضعیفی بودند و بیشتر نمراتم پایین بود وضع تغذیه ام وحشتناک بود طوری که از یک فرد به شدت لاغر به آدم چاق و خیلی تپل تبدیل شدن هیچ دوست واقعی نداشتن والدینم دوستم داشتند و به من توجه می‌کردند متوجه این بودم اما آنها هم گرفتاریهای خودشان را داشتند پدرم مضطرب و افسرده بود و در نوشیدن الکل افراط می‌کرد که در آن از فرزندی که به اندازه او قوی و سرسخت نبود عصبانی هراسان و ناامید بود اما آنها هر دو در یک چیز مشترک بودند اصلاً نمی دانستند که چطور باید با هیجان های خودشان و من کنار بیایند ساعتها خودم را تنها در اتاقم حبس می کردند و به خاطر آزار و اذیت هر روز های که با سکوت در مدرسه تحمل می کردند گریان و دلتنگ بودم اما پاسخ اصلی من به زندگی خشم و غزل بود نتیجه خشم من در خانه بداخلاقی با مادرم بود که داد میزد و جیغ میکشید فکر می کنی کی هستی که با من اینطور حرف میزنی باشه تا پدرت بیاد وقتی پدرم به خانه می رسید مادرم به او می گفت که چطور با او بدرفتاری کرده ام بعد پدرم با عصبانیت وارد اتاق می شد و فریاد می کشید این آخرین باره که با مادرت بی ادبانه حرف میزنی اگر یک بار دیگر تکرار شود آن وقت من می دانم و تو گاهی هم بیخیال نصیحت می شد و فقط کتک میزد بعد هم مادر می پرید وسط و دوتایی بر سر اینکه چطور باید من را تربیت کنند دعوا راه می افتاد در نهایت پدرم کوتاه می‌آمد و ما در می‌آمد درب اتاق و می‌گفت ببین مارک ایندفعه هم نجاتت دادم... من تعجب می کردم و با خودم می گفتم واقعاً فکر می‌کند مرا نجات داده آنها آشکارا بدون اینکه حرفی بزنند یک درس مهم به من دادند اینکه احساساتم را فقط برای خودم نگه دارم و قطعا آنها را از والدینم مخفی کنم و وضع را بدتر از این که هست نکنم بنابراین مدت ها طول کشید تا به این راز وحشتناک پی ببرند که همسایه یا دوست خانوادگی مان به من آزار می رساند سرانجام وقتی پدرم فهمید چوب چوگان از زیر زمین برداشت و او را تا سر حد مرگ کتک زدن مادرم تقریباً دچار یک حمله عصبی شده بود پلیس آمد و مرد همسایه را دستگیر کرد و خیلی زود همه همسایه ها فهمیدند بعداً فهمیدم که او به چند بچه دیگر هم آزار رسانده بود حتماً فکر می کنید کار خیلی خوبی کردم که پا پیش گذاشتم و این موضوع را برملا کردم اما اشتباه می کنید من به سرعت از طرف همه طرد شدن همه خانواده ها به بچه هایشان سفارش کرده بودند که از من دوری کنند فشار داشت روی من بیشتر بیشتر می شد
 نویسنده: دکتر مارک براکت
بانک کتاب بیستک خرید آنلاین کتاب جادوی احساس نشر اسبار از سری کتابهای روانشناسی به شما علاقه مندان توصیه می کند
گاهی اوقات تجربه‌ی یک بار خرید از بانک کتابی با مزایای ویژه می‌تواند مسبب عادت همیشگی برای سایر خریدهای اینترنتی شود. حال اگر افراد مراجعه‌کننده بدانند که بعد از ارسال سفارش کتاب حتی از نوع کمیاب‌ترین آن به بانک کتاب بیستک، در کمترین مدت، سفارشات را درِ منزل تحویل می‌گیرند، بی‌شک در ادامه‌ی راه خرید خود، بانک کتاب بیستک را به فراموشی نخواهند سپرد.