پاسخ برگ بیستک
بزودی
عنوان: خرید کتاب نفس انتشارات ایهام
کتاب نفس از مجموعه کتاب های انتشارات ایهام می باشد که در بخش ابتدایی کتاب آمده است. همراه مادر لاغر و ضعیفش آمد رنگ هر دو تایشان مثل گچ روی دیوار شده سفت دستان ناتوان یکدیگر را گرفته اند تنهای تنها در گوشه ای دور از دیگران ایستاده و دیوار آبی رنگ پشت سرشان که بر روی آن شعر یار دبستانی من با من و همراه منی با خطی زیبا و به رنگ زرد نوشته شده تکیه داده‌اند دختر به خنده ها و بازی های هم سن و سالانش نگاهی کرد و در خیالش دوستانی می سازد دوستانی که جلو آمده دستانشان را دراز کرده و خودشان را معرفی می کنند. دوستان خیالی زیادی داشت اما همیشه احساس تنهایی می کرد دختری به سمتش آمده و دستش را دراز میکند سلام من سارام. مادر ضربه ای به شانه اش زده و با چشم به سمت سارا اشاره می کند باورش نمی شود مگه میشه یکی سمت من اومده. وای خدایا شکرت. دستش رو دراز کرده و میخواد با من دوست بشه یادم باشه رفتم خونه حتما برا دوستان بگم نکنه ناراحت بشن آخه از این به بعد باید وقتم رو با سارا بگذرونم. دوباره مادر تنه ای به شانه نحیف و بیجانش زده و چشم غره ای می‌رود سریع خودش را جمع می کند شادی تمام وجودش را فرا گرفته دستش را جلو می‌برد سلام منم. زنی به سمت آنها دویده و داد میزند سارا....سارا مامان. دسته سارا از دست دخترک جدا شده و سریعاً به داخل دفتر می‌رود دوستان خیالی دختر مثل همیشه برای دلداری به سمت شما می آیند چنگ بغض گلویش را فشرده و دارد خفه اش می کند دلش می‌خواهد گریه کند اما نه به مادرش قول داده با چشمانی سیر از اشک به مادرش نگاه میکند که سرش را پایین انداخته و عرق شرم بر پیشانی اش ظاهر شده. سارا مامانی بیا اینجا. جونم مامانی. اون دختر خوشگل و ناز و می بینی کنار دیوار با مامانش وایساده. آره. برو باهاش دوست شو بگو بیاد با بقیه بچه ها بازی کنه. دستش را دراز میکند سلام من سارام. مدیر مدرسه با ترس خانم آبادی اون بچه شماست. آره چطور مگه چیزی شده. آخه سرش را به گوش خانم آبادی نزدیک میکند اون مادر و دختر ایدز دارند گفت حرفش را قطع میکند خاک به سرم سریع به سمت سارا می رود سارا.... سارا مامان دست سارا را از دست دخترک در می آورد. چنگ بغض گلویش را فشرده و دارد خفش می کند چشمانش سیر از اشک شده و سختی خود را نگه داشته دستان سارا به زیر آب می گیرد و بینی اش را بالا میکشد. مامانی غلط کردم خدایا بچه م و اشک از چشمانش سرازیر می شود خدایا بچم دستان سارا را محکم تر می مالد... بچه ام و بغض اجازه تکرار نمی دهد. دیگر بار با خشونت مایع دستشویی را فشار داده و برای بار دوم و با دقت بیشتری دستانش را میشوید گونه دخترش را بوسیده و اشک از چشمانش سرازیر می‌شود سخت دخترش را در آغوش گرم کشیده و باز گریه. خانوم مدیر با حوله تمیز وارد می شود و قصد دارد که دستان سارا خشک کند اما مادر عصبانی است اجازه نمی‌دهد و جر و بحث شروع می شود. دست به دخترم نزن. خجالت نمیکشی رفتی یه دختر مریض رو برداشتی آوردی توی مدرسه ات. مگه چقدر شهریه اش میشد هان. صدایش بیشتر اوج میگیرد هان. بگو دیگه هر چی میشد میگفتی همه خانواده‌ها با هم تقسیم می‌کردند هر کسی یه مقداریش رو میداد دعا کن بچم چیزیش نشده باشه وگرنه بلایی سرت میارم که دیگه مدرسه ات رو تو خواب نبینی. اجازه دفاع را به خانم مدیر نمی دهد و بدون اینکه چیزی بشنود با غزل پول را گرفته و درون دفتر و روی صندلی می نشیند خانم مدیر چند لحظه‌ای مکث می کند تا عصبانیت خانم آبادی فروکش کرده و سپس کنار صندلی اش می ایستد...
بانک کتاب بیستک شما را به خواندن این کتاب دعوت میکند. بانک کتاب بیستک امکان خرید اینترنتی کتاب‌های مختلف را با ۲۰ تا ۵۰ درصد تخفیف و ارسال رایگان فراهم می‌سازد. معمولا هیچ گزینه‌ای در کنار کیفیت کالای اجناس یک فروشگاه به جز تخفیف، نمی‌تواند سیلی از مشتریان را به سوی خود به راه بیاندازد؛ به‌خصوص اگر این تخفیف مربوط به فعالیت خرید و فروش کتاب‌های کمک درسی و کنکوری باشد که نیاز مبرم این ماه‌های پایانی سال برای بچه‌های کنکوری است. در چنین وضعیتی نقش پُررنگ بانک کتاب‌هایی همچون بانک کتاب بیستک، بسیار نمایان می‌شود. بانک کتاب بیستک با تخفیف‌های فراوان و تنوع محصولات در جهت ایجاد آرامش برای دانش‌آموزان و کنکوری‌های عزیز در شرایط ویژه‌ی روزهای پایانی پاییز، زمستان خوبی را برای دانش‌آموزان عزیز رقم زده است.
