بانک کتاب بیستک - فروش کتاب های کمک درسی

بیستک

پیشنهاد بیستک کتاب

محصولات مشابه

متروکه نشر علی

دسته: ادبیات و داستانی کد کالا: 7594 بازدید: 1,050 بار وضعیت: موجود نیست

نویسنده: الهام جنت انتشارات علی

گزیده ای از کتاب ادبی متروکه نشر علی... اشکی روی گونه هاش چکید چه زود آوار شده بود دیواری که آجر و آجر اش را با سختی روی هم گذاشته بودند مهدی اش دخترانه هایش خانواده‌اش و تمام آرزوهایی که با برگ برگش باغی ساخته بود و چه ساده به باد رفته بودند با صدای باز شدن در از خاطراتش بیرون زد هول زده دستی و اشک‌هایش کشید با دیدن حامی سریع سر جایش ایستاد ولی سلام نکرد حامی به سمتش آمد و غذاهایی که خریده بود را روی میز آشپزخانه گذاشت سلام صدایش را دوست نداشت نه اینکه بد باشد ها نه فقط این زبری مردانه ته واژه هایش زیادی برای قلب بند زده به او نا آشنا بود سلام و پا تند کرد و از آشپزخانه بیرون رفت ترمه خانم ایستاد اما برنگشت ناهار نمی‌خوری گرسنه بود ولی دلش همراهی با این مرد را نمی خواست و چه لحن منجمدی داشت درست مثل سر کشیدن یک چای سرد شده آنهم بدون قند... حامی نگاهش را از مسیر رفتن ترمه گرفت و به کابینتها تکیه داد دو ساعت زودتر نمایشگاه را تعطیل کرده بود که مبادا این دختر گرسنه بماند و حالا... سری تکان داد و لب هایش را روی هم جمع کرد مهم نبود بالاخره که باید کنار می آمد نفس عمیق کشید و بویت نه خیس درختان افراد که در نم هوای باران زده حل شده بود را به عمق ریه هایش فرستاد نگاهی به شهر زیر پایش انداخت به خیسی خیابان و رفت و آمد مردمانش... این شهر را دوست داشت همین که خودش رابه آن راه زده بود و تنهایی این مرد را با تمام بی کسی اش پناه داده بود و به روی خودش نمی‌آورد بسته بود دست روی آب باران جمع شده لبه نرده کشید و خنکی اش را به لمس انگشتانش کشاند دوباره زندگی اش به عقب برگشت بود به تکرار روزهای یخ زده ای که از تقویم زندگی‌اش خط زده بود و حالا دوباره با یک زمستان دیگر میان فصل هایش جان گرفته بود چشمهایش را بست و دستش را به نرده تراس تکیه داد انگار که این قصه قدیمی به کل زندگی‌اش سنجاق شده بود این بار اما خودش خواسته بود که بماند که طاقت بیاورد که بایستد حمایت کند که حامی باشد حامی دختری که از دیشب همخوان شده بود دختری که بودنش ممنوعه بود و نبودنش یک حساب واریز نشده... لبخند غمگینی زد چه تکرار تلخی... خاک بر سرم ترمه چه گندی زدی به زندگیت تو یه علف بچه چطوری تونستی با آبروی کل خانواده بازی کنی عروس حامله ببرم تو خونم خاک بر سرم کردی داغمان کم بود جواب آقاجونو چی بدیم چطوری جلو مردم سربلند کنیم ترمه چطور ممکنه بچه معلوم هست چته تو هنوز جوش اون عوضی رو میزنی نکنه چشمت نمی‌بینه چه غلطی کردی تقصیر خودت بود من که از اول گفتم پاتو از کفش پسرم دربیار نکردی گوش نکردی هم مهدی منو بدبخت کردی و هم این خانواده رو ترمه یک کلام و تمام فردا پای سفره عقدی هیچ اما و اگری هم نداره غیر این کردی تاوانشو هم تو میدی هم اون بی همه چیز ترمه جان مادر... پسر همه چیز را قبول کرده حتی حاضر اسم بچه تو تو شناسنامش بزنه دیگه چی میخوای به خدا آدم خوبیه مطمئنم ببینیش ازش خوشت میاد آبجی حداقل سرتو بالا کن ببین داری به کی بله میدی اگه نمی خوای هنوزم دیر نیست سر چرخاند و به پهلو خوابید و چشمان خیره که به سقف گرفته شده بود را کند اشک سرد شده گوشه چشمش بین مژه هایش پیچ و تاب گرفت حرف های هر کدامشان در گوشه‌ای از ذهنش مدام پژواک می‌شد و مثل طوفانی در سرش می پیچید
نویسنده: الهام جنت
 بانک کتاب بیستک خرید آنلاین کتاب متروکه نشر علی از سری کتاب‌های ادبی و داستانی به شما علاقه مندان پیشنهاد می کند
گاهی اوقات تجربه‌ی یک بار خرید از بانک کتابی با مزایای ویژه می‌تواند مسبب عادت همیشگی برای سایر خریدهای اینترنتی شود. حال اگر افراد مراجعه‌کننده بدانند که بعد از ارسال سفارش کتاب حتی از نوع کمیاب‌ترین آن به بانک کتاب بیستک، در کمترین مدت، سفارشات را درِ منزل تحویل می‌گیرند، بی‌شک در ادامه‌ی راه خرید خود، بانک کتاب بیستک را به فراموشی نخواهند سپرد.