بانک کتاب بیستک - فروش کتاب های کمک درسی

بیستک

پیشنهاد بیستک کتاب

محصولات مشابه

بازیگر نشر نامک

دسته: ادبیات و داستانی کد کالا: 7891 بازدید: 1,100 بار وضعیت: موجود نیست

کتاب بازیگر انتشارات نامک

عنوان: خرید کتاب بازیگر انتشارات نامک
 کتاب بازیگر از مجموعه کتاب‌های انتشارات نامک می باشد که در بخش ابتدایی کتاب آمده است. ۲۹ بهار از زندگیم بدون حضور پدر و حمایتش به پاییز تبدیل شد اما هیچ پاییزی برای بهار از دست رفته ام حسرت نخوردم به صدای خش خش برگ درختان انس می گرفتم و برای سبز شدنشان لحظه شماری می کردم همیشه از نبودش غمگین بودم اما هیچ وقت شکایت نکردم. سالها به خاطر مادر خندیدم و غم تنهایی را به کلام نیاوردم. میخندیدم اما در دل برای بی پدری ام اشک می ریختم. سال ها یتیم بودم اما یک بار به زبان نیاوردم. نگاهم در کودکی به دنبال دست کودکانی بود که در دست های پر قدرت پدرشان قفل بود اما دستهای کوچک من تنها بود. گاهی برای فریب دادن دلم دست مادر را می گرفتم و به مدرسه ای میرفتم که با همه کودکانش بیگانه بودم. نگاهشان لهجه شان و حتی طرز نفس کشیدن شان مرا به یاد غم غربت می‌انداخت‌. قطره های اشکم را به خاطر مادر در زندان چشم هایم محبوس می کردم ولی دلم در تنهایی می لرزید. به درد دل با پدر نیاز داشتم اما برای به رخ کشیده نشدن یتیمی ام به مزارش نمی‌رفتم‌. تنهایی دلیل بی عاطفگی ام بود مادر را میپرستیدم اما صدای او هم التیام‌بخش زخم تنهایی ام نبود. تمام سختی زندگی بر دوش مادر بود و همیشه با نیروی عجیب در برابر هر مشکلی استوار می ماند. هم مادرم بود هم پدری که نوزاد ۷ ماهه اش را تنها گذاشت. مادرم طی این سالها تنها زنگی کرد و مرا در آغوش پرمهرش بزرگ کرد آنقدر تلاش کرد تا باعث موفقی شود و من همیشه زندگی آرام و راحتم را مدیون مادری هستم که دست تنها در غربت بار تمام زندگی را بر دوش های نحیفش کشید. با صدای همیشه آرامش صدایم می کرد. به سرعت کت مخملی کرم رنگ را به تن کردم و کیفم را به دست گرفتم و پایین رفتم پشت میز نشسته بود. کیفم را روی کابینت گذاشتم و به طرفش رفتم. گونه های برجسته اش همیشه از بوسه هایم استقبال می‌کرد کنارش نشستم و پرسیدم. حال خانم رئیس چطوره. خوب خوبم عزیز دلم. ماری با سلامی آرام فنجان چایی را جلوی دستم گذاشت. ممنون ماری. ماری از زمان کودکی ام همراه مادر بود. همیشه کارهای خانه را با وسواس و سلیقه خاص خودش انجام می‌داد. مادر پیمانه ای شکر در فنجانم ریخت و گفت‌. مشغول شو ماهان جان دیرت میشه ها. چشم مامان. تکه نان تست برداشتم و شکلات صبحانه را بر سطحش کشیدم نگاه مادر مثل همیشه بر حرکاتم بود و من هم سنگینی این نگاه را با لبخندی پر از مهر سبک می کردند. زندگی توام با آرامشی داشتیم که هیچ کدام حاضر نبودیم خدشه ای بر آن وارد شود. لیوان شیر را سر کشیدم و دور دهانم را با دستمال سفره صورتی رنگ که سلیقه ی خاص ماری بود پاک کردم‌. مادر با اشاره به میز گفت. تو که چیزی نخوردی پسرم. گونه اش را بوسیدم و جواب دادم به اندازه لازم خوردم مامان. کیفم را برداشتم و با بستن ساعت مچی ام به طرف در رفتم او هم تا کنار در همراه من آمد و گفت. تو چه جور پزشکی هستی که این جور غذا میخوری من جای مریضات باشم تجویزت را نمی‌پذیرم. با لبخند نگاهش کردم و گفتم. چرا آخه مادر من اصل سلامتی به تغذیه درسته قرار نیست هر چی روی میز گذاشته میشه که من بخورم اون میزی که شما می چینید اخم ظریفی میان ابروهایش آورد و پرسید. مگه چشه. با خنده گونه اش را بوسیدم و گفتم. هیچی مادرم بهترین میز صبحانه دنیاس. این زبان را نداشتی چه میکردی. هیچ لال میشدم. خدا نکنه مامان جون. نگاهی به سر تا سر باغ انداختم و پرسیدم امروز میرین شرکت. مادر کنارم ایستاد و با تکان دادن سر جواب مثبت داد به طرفش برگشتم و گفتم. اگه فکر میکنید حالتون هنوز خوب نشده بازم بمونید و استراحت کنیدبانک کتاب بيستک شما را به خواندن اين کتاب دعوت ميکند. بيستک کتاب امکان خريد اينترنتي کتاب‌ کمک درسي و کتاب هاي عمومي رمان و داستان را با تخفيف و ارسال رايگان فراهم مي‌سازد. معمولا هيچ گزينه‌اي در کنار کيفيت کالاي اجناس يک فروشگاه به جز تخفيف، نمي‌تواند سيلي از مشتريان را به سوي خود به راه بياندازد؛ به‌خصوص اگر اين تخفيف مربوط به فعاليت خريد و فروش کتاب‌کمک درسي و کنکوري باشد که نياز مبرم اين ماه‌هاي پاياني سال براي بچه‌هاي کنکوري است. در چنين وضعيتي نقش پُررنگ بانک کتاب‌هايي همچون بانک کتاب بيستک، بسيار نمايان مي‌شود. بانک کتاب بيستک با تخفيف‌هاي فراوان و تنوع محصولات در جهت ايجاد آرامش براي دانش‌آموزان و کنکوري‌هاي عزيز شرايط ويژه‌رقم زده است.