گزیده ای از کتاب هدیه حال نشر نسل نواندیش برای زندگی بهتر و شادتر به چیزی که در حال است تمرکز و توجه کنید خواننده عزیزی که سطرهای این کتاب را از نظر می گذرانیم و نمیدانم چه نظری درباره آن دارید دلم میخواهد بدانی که برای رسیدن کتاب بدین مرحله چه زحمت ها که بدون توقف و منت کشیده شده است تا تو امروز با فراغ بال و آزادی خیال صفحهای آن را به تندی ورق بزنی و شاید جملهای بیان نکتهای از آن در گوشه صحنت جایی گیرد و همان در اندیشه و زندگیت موثر افتد نمیدانم شاید هم زمانی که سطرهای این کتاب را از پی هم می خوانی ایراد بگیری که چرا آن را همانند داستان های ربه کا و یا آرزوهای بزرگ شورانگیز و لطیف نیافته ای به تو میگویم داستانهای این نویسنده بزرگ که ده ها میلیون نسخه از کتابهای او در سراسر جهان به فروش رفته اند همه از جمله هایی ساده و شاید تا حدی کسل کننده اما پرمعنا تشکیل یافته اند و مترجم نیز سعی داشته چه در روح و چه در ظاهر رعایت امانت را به نماید و از شما میخواهد که در هنگام خواندن کتاب از ایراد گیری نسبت به جمله های آن پرهیز کنید و به عمق معنای آن توجه نمایید پیش از شروع داستان در غروب یکی از روزهای پاییزی بیل گرین تلفنی ضروری از همکار قدیمی اش به نام خانم لیز مایکل دریافت کرد لیز شنیده بود که بیل اخیراً به موفقیتهای چشمگیری دست یافته است خیلی ناگهانی از بیل پرسید می توانم شما را به زودی ملاقات کنم بیل از روی صدای لیز پیش خودش احساس کرد که یک سنگینی و ناراحتی خاصی در لحن او وجود دارد بیل پاسخ مثبت داد و سعی کرد برنامهاش را طوری تنظیم کند تا آن دو بتوانند یکدیگر را فردا ظهر برای ناهار ملاقات نمایند زمانیکه لیز وارد رستوران شد در چهرهاش خستگی عمیقی دیده میشد بعد از صحبت های روزمره و عادی و سفارش دادن غذا لیز گفت الان من سرپرست هاریسون هستم بیل گفت تبریک می گویم البته این را هم بگویم که از ارتقاء گرفتنت اصلاً یک نخوردم متشکرم اما تازه دردسرهایش شروع شده از موقعی که تو رفتی خیلی چیزها تغییر کرده و ما نیروی انسانی کمتر اما کار زیادتری داریم به نظر نمی رسد هرگز وقت کافی برای انجام دادن کارهای ما نداشته باشیم حتی اگر بخواهیم علاوه بر محل کار در خانه هم کار می کنیم سپس و عکس را عوض کرد و گفت راستی بیل تو خیلی سرحال به نظر میآید بیل جواب داد من خیلی خوب هستند و از کار و زندگی ام لذت بیشتری میبرم تغییرات خوبی در من ایجاد شده است و... بیل شروع کرد به تعریف داستان هدیه حال... زمانی پسربچه زندگی میکرد که با پیرمردی دوست بود و به حرف های او گوش می کرد و به این ترتیب شروع به آموختن هدیه حال کرد از آشنایی پیرمرد و پسربچه حدود یک سال می گذشت و آنها از هم صحبتی با یکدیگر لذت می بردند روزی پیرمرد گفت چیزی که من به تو میگویم اسمش هدیه حال است تو بی گمان تا به حال هدیه های زیادی دریافت کردهای اما این هدیه با ارزش ترین هدیه ای است که دیده ای پسر بچه پرسید چرا هدیه حال این قدر با ارزش پیرمرد توضیح داد چون وقتی این هدیه را بگیری خیلی شادتر میشوی و این توانایی را پیدا می کنی تا هر کاری را که می خواهی انجام بدهی سر بچه کوچک با اینکه منظور پیرمرد را خوب فهمیده بود با تعجب گفت اوه ای کاش روزی کسی این هدیه رو که میگی به من بده شاید یکی از روزهای تولدم این هدیه را بگیرم سپس پسر بچه دوید تا برود بازی کند
نویسنده: اسپنسر جانسون
مترجم: سعید طاهری
بانک کتاب بیستک خرید آنلاین کتاب هدیه حال نشر نسل نواندیش از سری کتابهای روانشناسی به شما علاقه مندان پیشنهاد می کند
گاهی اوقات تجربهی یک بار خرید از بانک کتابی با مزایای ویژه میتواند مسبب عادت همیشگی برای سایر خریدهای اینترنتی شود. حال اگر افراد مراجعهکننده بدانند که بعد از ارسال سفارش کتاب حتی از نوع کمیابترین آن به بانک کتاب بیستک، در کمترین مدت، سفارشات را درِ منزل تحویل میگیرند، بیشک در ادامهی راه خرید خود، بانک کتاب بیستک را به فراموشی نخواهند سپرد.