کتاب سالار از مجموعه کتاب های انتشارات نخستین میباشد. در قسمت ابتدایی این کتاب آمده است با جابجا شدن مهدی و حرکت پاهای عمو مقدار زیاد گل و سنگ از جا کنده شده و هرچه سنگریزه در مسیر بود در هم غلطانده و مثل آبشاری از خواب گوشم رو به پایین سرازیر و اگر ریزش همچنان ادامه پیدا می کرد بعید نبود آن قسمت دوم را از جا کنده و به سر رهگذران بریزد. دامن پر از صخره های ریز و درشت بود و سیل سنگ در اثر برخورد با موانع از حمله بازیایستاد بقیه سنگ ها که هنوز پخش و پلا رو به پایین سرازیر بودند نمی توانستند خیلی مخرب باشند دو سه قطعه از رنگها به دامنه مسطح پایین رسیده و حرکت بازماندند. مثل اینکه از اول خلقت همانجا کاشته شده بودند. مهدی با دیدن آن اتفاقات اندیشه عمیقی فرو رفت آن همه سر و صدا و گرد و خاک و بعد توقف دو سه قطعه بزرگ و صاف در بستر مسطح دامنه و غلتیدن و ناپدید شدن سنگ های کوچک در این رویداد مثل زندگی آدم ها به نظرش آمد. جوش و خروش و هجوم و حمله و برخورد با مانع و توقف در همان جا. پوزخندی زد و گفت مادر حق دارد که دائم می گوید مهدی جان اگر دنبال هر مسئله تا آخرش راه بیفتی و همه چیز را به تحمیل خیالاتی می شوی ها. بابا چرا مثل آدم ها مسائل را همانطور که میبینی قبول نمیکنی. مهدی آهی کشید و با خودش گفت ولی چطور به او بفهمانم دست خودم نیست که از شنیدهها و دیدهها راحت بگذرم و بعد مهتاب تر از قبر روی تخته سنگ بزرگ در کمر کش دست راست کوه طاق بستان جابجا شد غروب نزدیک بود و آفتاب می رود رنگ طلایی خود را تبدیل به شعلههای صبح و آتشین کرده بود و در چاه گشوده شب فرو رفته و مثل میلیونها سال دوباره فردا از حقوق زر اندود آسمان سر کشیده و نرم نرمک دنیا را نورباران کند. تکرار بدون توقف چرخه هستی و حیات در چشمانداز گشاده روبرو دشتهای وسیع و سرسبز و مخملین مسیر جاده طاق بستان به کرمانشاه که از دور مثل طناب کج و کوله و سیاهی به چشم می خورد. شبیه ریسمانی ضخیم به گردن شهر آشنا و دوست داشتنی اش بسته دید چه حیف که فاصله زیاد بود و شهر دیده نمی شود اما درخشش مخزنهای نقرهای شرکت نفت که با آخرین شعاع تابش خورشید به رنگ سرخ و نارنجی میدرخشید او را مطمئن کرد که شهر فرش در امتداد همان جاده آرمیده. اواخر ماه های بهار بود به خاک دشتهای وسیع هرچه در درون داشتن به صورت سبزه و گل و ساقه گندم بیرون ریخته و بوی معطر علف ها و ورزش ملایم در فضا پخش میشد آنجا خلوتگاه مهدی با خود و درونش بود. سالها پیش آن را یافته و به آنجا میرود وقتی بچه بود تابستان هر سال با خانواده و فامیل و دوستان ظاهراً به بهانه فرش شویی با قوری و سماور در قابلمه های پر از قضای صبح زود رو به طاق بستان میرفتند. هنوز هیاهوی روز قالی شوران به طور مبهم از دور دستها به گوشش می رسید آن وقت ها بعد از رسیدن به لب آب قالی ها را که برای شستن آورده بودند پهن کرده و با کمک چوبک و جارو و بادیه مسی آنها را مثل گل شسته و آب می کشیدند نزدیک ظهر سطح برجسته لب رودخانه با همه سنگ های ریز و درشتش بستر خوبی برای پرندگان و خشک کردن فرش ها بود...
بانک کتاب بیستک شما را به خواندن این کتاب دعوت میکند. بانک کتاب بیستک امکان خرید اینترنتی کتابهای مختلف را با ۲۰ تا ۵۰ درصد تخفیف و ارسال رایگان فراهم میسازد. معمولا هیچ گزینهای در کنار کیفیت کالای اجناس یک فروشگاه به جز تخفیف، نمیتواند سیلی از مشتریان را به سوی خود به راه بیاندازد؛ بهخصوص اگر این تخفیف مربوط به فعالیت خرید و فروش کتابهای کمک درسی و کنکوری باشد که نیاز مبرم این ماههای پایانی سال برای بچههای کنکوری است. از طرفی با وجود شرایط کرونایی امروز شنیدن خبرهای تخفیفی اجناس بهصورت حضوری، میل به خرید را به خاطر خطر سلامتی، کاهش میدهد؛ اما در چنین وضعیتی نقش پُررنگ بانک کتابهایی همچون بانک کتاب بیستک، بسیار نمایان میشود. بانک کتاب بیستک با تخفیفهای فراوان و تنوع محصولات در جهت ایجاد آرامش برای دانشآموزان و کنکوریهای عزیز در شرایط ویژهی روزهای پایانی پاییز، زمستان خوبی را برای دانشآموزان عزیز رقم زده است.