ولی تو مرده بودی، مطمئنم! نه قلبت می زد، نه نفس می کشیدی، حتی رنگت رنگ میت شده بود!…چطوری زنده شدی آخه ؟!من نمرده بودم، این فقط یه تکنیک خاصه که نیاز به تمرین و…وسط توضیحاتش زیر لب غریدم :از تکنیک های خاصه که آدمو می کشه و زنده می کنه !… بعد می گم جادوگری می گی نه!کتاب در پس نقاب مولف عاطفه منجزی انتشارات علی. زندگی ریحانه، در پس نقابهای متفاوت شکل گرفته، سراسر چالش و برخلاف روح لطیف دخترانهاش! او از نوجوانی، ظاهر و خلقوخوی پسرانه به خود گرفته و در قالب “فریپپه” فرو رفته تا بتواند از پس هزینههای زندگی مادر و برادرهای ناشنوای کوچکش بربیاید و زمانی که پشت یکی از نقابهای جدیدش سرگرم گذران مخارج زندگی خود و خانواده است، از طرف پلیس مخفی، انتخاب میشود برای شرکت در پروژه ای که علیه باند مافیایی خطرناکی قرار است استارت بخورد! او بعد از کشمکشهای زیاد با خودش و عوامل همکار در این پروژه، بنا به نیاز مالی پیشنهاد همکاری با پلیس را میپذیرد و مسیر تازهای پیشروی زندگیاش باز میشود، مسیری پرخطر و هیجانانگیز و البته عاشقانه.عاطفه منجزی متولد اردیبهشت ماه ۱۳۴۵ در شهر کوچک مسجدسلیمان تحصیلات دانشگاهی را در مقطع کارشناسی حسابداری و هم اکنون دانشجوی مقطع کارشناسی رشته ی روزنامه نگاری می باشد.
کتاب در پس نقاب از مجموعه کتابهای انتشارات علی می باشد. در بخش ابتدایی کتاب آمده است:
نگاهم توی چشمهایش که داشت برق میزد مانده بود و میخکوب برق نگاهش شدم درست مثل نیمه شب قبل و چنین چیزی را تا قبل از این هرگز تجربه نکرده بودم. سرم را هم کردم و لبه ی سینک ظرفشویی را چسبیدم بلکه کمی به خود بیایم و جسمم را از زیر پرتوی انرژی سنگینی که داشت به سمتم ساطع می شد نجات دهم. صدایش به طرز خاصی پر از آرامش و اطمینان بود و حس می کردم اگر اراده کند با این آهنگ صدا و چند جمله دیگر میتواند به راحتی هیپنوتیزمم کند. تقه ای به در خورد و متعاقبش صدای ظریف معصومه هانی جون پشت خطی داری. دستم به طرف گوشی رفت اما با جمله بعدی معصوم روی گوشی خشک شد. ولی خودش و یک چیز عجیب غریبی معرفی کرد. چی مثلا. میگه حسن تابه تا فکر کنم سرکاریه. گل از گلم شکفت. باز به سر حسن زده بود که به یاد گذشته ها خودش را تا به تا لقب دهد دستم را توی هوا تکان می دادم تا معصوم را مرخص کنم و به محض بسته شدن در اتاق خندان و سرحال گوشی را بلند کردم الو حسن. به... داش فری خودمون سام علیکم چطوری رفیق. لبخندم غلیظ تر شد و به طعنه گفتم علیک سلام ای از احوالپرسی دوستان پر بدک نیستم. تیکه میندازی نالوتی. قابلدار نیست داش حسن. صدای خنده آشنای حسن در گوشی پیچید بنداز باااا. بنداز نیست دنیا کم تیکه بارمون کرده حالا یه چند تا رفیق فابم تو این دنیا داریم که دم به دقیقه رو دست زمونه بلند میشن. نیش هایم تا بناگوش باز شد و سرحال تر از قبل جواب دادم آخیش حسن یادش بخیر تن صدات گله گذاری حتی مظلومنمایی هات همه چیز هنوز مثل اون روزاست میدونی چند وقته سراغی از ما نگرفتی بی مرام. بی غل و غش خندید و با همان لحن شوخه همیشگی اش گفت نمیری الهی توهم که آی دل رحم و نازک طبع واسه همین حسابی بیقرار دیدنم شدی ها. مثل خودش بلند بلند و کشتدار خندیدم راست میگفتن تنها صفتی که در من وجود نداشت من دل رحمی و نازک طبعی بود. قانون بقا به من یاد داده بود که دل رحمی و شفقت و اینطور اداها برابر است با گرفتاری و مصیبت و دربدری حسن که دید چه جز خنده من جوابی عایدش نشد صدایی صاف کرد و جدیتر از قبل گفت از هر چه بگذریم سخن دوست خوشتر است. می خوام بیام محل کارت اجازه هست. من هم جدی شدم و با کنجکاوی پرسیدم چیزی پیش آمده.... مشکلی گیر و گوری. حسن با اطمینان و به همان تیکه کلام مختص به خودمان جواب داد نه بااااا مشکل کجا بود. پ چی. خوش خبریه رفیق گمونم یه پروژه نون و آبدار به پستت خورده پول خوبی توش هستی.
بانک کتاب بیستک شما را به خواندن این کتاب دعوت میکند. بانک کتاب بیستک امکان خرید اینترنتی کتابهای مختلف را با ۲۰ تا ۵۰ درصد تخفیف و ارسال رایگان فراهم میسازد. معمولا هیچ گزینهای در کنار کیفیت کالای اجناس یک فروشگاه به جز تخفیف، نمیتواند سیلی از مشتریان را به سوی خود به راه بیاندازد؛ بهخصوص اگر این تخفیف مربوط به فعالیت خرید و فروش کتابهای کمک درسی و کنکوری باشد که نیاز مبرم این ماههای پایانی سال برای بچههای کنکوری است. در چنین وضعیتی نقش پُررنگ بانک کتابهایی همچون بانک کتاب بیستک، بسیار نمایان میشود. بانک کتاب بیستک با تخفیفهای فراوان و تنوع محصولات در جهت ایجاد آرامش برای دانشآموزان و کنکوریهای عزیز در شرایط ویژهی روزهای پایانی پاییز، زمستان خوبی را برای دانشآموزان عزیز رقم زده است.