عنوان: خرید کتاب نقال فیلم انتشارات آگه
کتاب نقال فیلم مجموعه کتاب های انتشارات آگه می باشد. در بخش ابتدایی کتاب این چنین آمده است: چون در خانه ما پول سواره بود و ما پیاده. برای همین هر وقت توی شهرک فیلمی روی پرده سینما می آمد که به نظر پدرم جالب بود فقط به خاطر هنرپیشه مرد یا هنرپیشه زنش پول خرده ها را روی هم می گذاشتیم تا فقط پول یک بلیط جور بشود و آن وقت آن ها مرا به تماشای فیلم می فرستادند. بعد که از سینما به خانه برمی گشتم باید توی اتاق مبله در جمع تمام اعضای خانواده فیلم را روایت می کردم. از سینما که برگشتم فضای خانه واقعا قشنگ بود پدر و برادرهایم بی تاب و مشتاق در انتظار من مینشستند درست مثل سینما در یک ردیف با موهای شانه کرده و لباس های مرتب. پدر پتوی بولیوی روی زانوهایش میانداخت و توی تنها مبل خانه مان در لژ می نشست روی کف اتاق و کنار مبل و بطری شراب قرمز و تنها لیوان موجود در خانه یمان برق می زد توی بالکن سینما نیمکت زمخت و یغوری بود که برادرهایم به ترتیب قدرت روی آن می نشستند بعدها که چند تا از دوستهای آنها توی رف پنجره نشستن همانجا به لژ تبدیل شد. وقتی به خانه می رسیدم لیوانچایی من آماده بود و تند آن را هورت میکشیدم و نمایش شروع میشد جلوی دیوار آهک اندود که چون پرده سینما سفید سفید بود می ایستادم و فیلم را موبهمو همانطور که پدرم دوست داشت از اول تا آخر تعریف میکردم و سعی می کردم هیچ کدام از اعضای فیلم را ناگفته نگذارم وقایع داستان دیالوگها و شخصیتها را. حالا فکر نکنید چون من تنها زن خانواده بودم آنها پدر و برادر هایم به خاطر من به خاطر آداب دانی در مقابل زن ها مرا به سینما می فرستادند. اینجوری نبود. علتش فقط این بود که من از همه آنها بهتر می توانستم فیلم نقالی کنم بله درست شنیدید دقیقا به همین خاطر من بهترین نقال فیلم در خانواده بودم بهترین نقال فیلم در یک بلوک از خانه های سازمانی و یک کم بعد تر طرح بهترین در تمام شهرک معدن. همین قدر می دانم که در خانه های سازمانی کسی در نقالی فیلم انگشت کوچیکه من هم نمیشد فرق هم نمیکرد چه فیلمی باشد کابویی ترسناک جن گیر قضایی یا عاشقانه و صد البته فیلم های مکزیکی که عشق پدرم بود پدرم یک مرد تمام عیار جنوبی بود. و با یک فیلم مکزیکی بود که من این عنوان را کسب کردم یک فیلم پر سوز و گداز با یک عالمه ترانه و آواز در هرحال اول باید این عنوان را کسب میکردم یا این که نه فکر میکنید مرا به خاطر هیکل خوشگلم انتخاب کرده بودند. پنج تا خواهر و برادر بودیم ۴ تا پسر و من به ترتیب سن و قد لنگه ی لوله های صوتی ارگ. نه تغاری من بودم میتوانید تصور کنید بزرگ شدن در یک خانه و آن هم با چهار برادر تخس یعنی چه من هیچ وقت عروسک بازی نکردم چون نداشتم ولی در تیله بازی یا مهره های چوبی کسی حریف من نمی شد و در شکار مارمولک توی معدن نیترات کسی فرزتر از من نبود. با یک نگاه مارمولک را به خاک و خون می کشیدم.
بانک کتاب بیستک شما را به خواندن این کتاب دعوت میکند. بانک کتاب بیستک امکان خرید اینترنتی کتابهای مختلف را با ۲۰ تا ۵۰ درصد تخفیف و ارسال رایگان فراهم میسازد. معمولا هیچ گزینهای در کنار کیفیت کالای اجناس یک فروشگاه به جز تخفیف، نمیتواند سیلی از مشتریان را به سوی خود به راه بیاندازد؛ بهخصوص اگر این تخفیف مربوط به فعالیت خرید و فروش کتابهای کمک درسی و کنکوری باشد که نیاز مبرم این ماههای پایانی سال برای بچههای کنکوری است. در چنین وضعیتی نقش پُررنگ بانک کتابهایی همچون بانک کتاب بیستک، بسیار نمایان میشود. بانک کتاب بیستک با تخفیفهای فراوان و تنوع محصولات در جهت ایجاد آرامش برای دانشآموزان و کنکوریهای عزیز در شرایط ویژهی روزهای پایانی پاییز، زمستان خوبی را برای دانشآموزان عزیز رقم زده است.