کتاب زندگان از مجموعه کتابهای انتشارات ملیکان می باشد. در بخش ابتدایی کتاب آمده است:
مادرم میگوید آن سال هرس تابستانی باغ مو عقب افتاده بود. اواخر فصل گرما بوده که آقا یکباره یادش میافتد پاجوشن ها و شاخک های خشک تاکستان را هنوز قیچی نکرده و با عمو ها می افتند به جان باغ مو تو یک هفته همه شاخه های سه چشمی و بوته های نارس را جا کن میکند ۳۱ شهریور سال ۵۹ درست پیش از ظهر کار حرص باغ انگور تمام میشود تاریخ و دقیقه هایش خوب در خاطر مادرم مانده نه به این خاطر که و علاقهای به شاخههای تاک و باغبانی دارد بلکه جیغ فراموش نشدنی من بوده که ظهر آن روز در خاطرات و همیشگی کرده. می گوید شش ماهت هنوز تمام نشده بود و توی آلونک سرباغ داشتم کهنه پیچت میکردم که بی امان شروع کردی به جیغ کشیدن و بعد زوزه کردن و ضبحه و ناله و هرچه گلویت جان داشت فریاد زدی و پوست بنفش شد و یکی قطره اشک ریختی و ناگهان ساکت شدی و تازه بعد از هوارهای من بوده که سرش را بالا می کند و آقا را میبیند که ته باغ با آخرین بوته های انگور توی مشتش دارد به آسمان نگاه می کند همه در باغ چشمشان به آسمان بوده و گوششان به صدای دور و خطیب انفجار انعکاسی مهیب و خوفناک هرچه سر میچرخانده اند و حدودش در آسمان پیدا بوده و خاکسترش در باد. جنگ شروع شده بود و من همزمان با میگ ها وسوخوهای عراقی که از بمباران سرپل ذهاب و گیلانغرب به سوی هوانیروز کرمانشاه می آمدن با جیغ بلندم آغاز جنگ هشت ساله را اعلام کرده بودم. ساعتی است که بیدارم اما نتوانستم از تخت خوابم پایین بیایم دوباره یاد زمانجنگ افتادم به قول مادرم ماکار ملانصرالدین را کرده بودیم تا ۸ سالگی من که جنگ تمام شده بود مانده بودیم کرمانشاه و بعدش جمع کرده بودیم رفته بودیم همدان. اما من خوب میدانم که ماندنمان از بیتدبیری مادر نبوده که راه و جایی را نداشته و اگر می رفتیم براش حکم قافیه باختن داشت تصاویر مثل رژه ی سربازهای میدان لشگر جلوی شعبه ی قلعه کهن درخشش ضد هوایی های چهار لول تپه پالیزبان کلکسیون نوارهای مطلی بمب خوشه ای برادرم بمباران مهدکودک نوبهار تا حمام رفعتیه و پوست قرمز گردنمان از کیسه کشیدن های سفت مادر در نوبت هفتگی حمام و تنم و یاد های شیرین تر مثل پنیر بلغاری و کفش کیرکرز و سوغاتی های دایی قاسم از جبهه که همه با فشنگ درست شده بودند. زیرسیگاری فشنگ ساز جامدادی فشنگ ساز لیوان و مچبند و هرچه که میشد دورش پوکه های فشنگ پیچید میدانم که این فکرها باز از کجا پیداش آن شده حتماً دیشب دوباره خواب تپه های گنج دره را دیدهام تپه هایی از دوره نوسنگی در شرق کرمانشاه از پشت یکی از روستاهای شهر هرسین با اینکه فقط دوبار توانسته بودم این تپهها را ببیند و یک بارش هم به کل در خوابگردی هام بوده ولی یک عمر است که خوابشان را میبینم. توی خواب ها مثل همیشه دارم از کوه بالا میکشم سپیده صبح اوایل زمستان. خوابهای من افعال بی قاعده ای دارند همیشه سوم شخص اند و دارم خودم را می بینم که در پیچ و لای کوهم نمیدانم که این ترتیب همیشگی نتیجه چیست و چه ربطی به خواب گرد بودن من دارد زمانی یکی از آن هزار دکتری که مادرم را خرکش کرده بود و برده پیش تا دردم را دوا کند گفته بود ریشه این خوابگردی ها خواب ندیدن از همین که بیفتد به خواب دیدن خودش درست میشود و دست بر قضا من از فردای آن روزی که رسیده بودم سر قله شروع کردم به خواب دیدم ولی باز هم خوابگردی های من مداوا نشد. بگذریم که همیشه یک خواب بود و دوباره از سر نو و تجدید می شد و رفته رفته برای خودش واگویی و تکریر از بسامد همان یک صعود هر چه هست در هیچ مرتبهای از این خواب ها به قلهای که مشروط به گنج دره نمیرسم و دوباره نمیتوانم آن چیزی که آن روز دیدم راحت تا در خواب ببینم بالاخره از تختخوابم کنده میشوم و میروم پایین.
بانک کتاب بیستک شما را به خواندن این کتاب دعوت میکند. بانک کتاب بیستک امکان خرید اینترنتی کتابهای مختلف را با ۲۰ تا ۵۰ درصد تخفیف و ارسال رایگان فراهم میسازد. معمولا هیچ گزینهای در کنار کیفیت کالای اجناس یک فروشگاه به جز تخفیف، نمیتواند سیلی از مشتریان را به سوی خود به راه بیاندازد؛ بهخصوص اگر این تخفیف مربوط به فعالیت خرید و فروش کتابهای کمک درسی و کنکوری باشد که نیاز مبرم این ماههای پایانی سال برای بچههای کنکوری است. در چنین وضعیتی نقش پُررنگ بانک کتابهایی همچون بانک کتاب بیستک، بسیار نمایان میشود. بانک کتاب بیستک با تخفیفهای فراوان و تنوع محصولات در جهت ایجاد آرامش برای دانشآموزان و کنکوریهای عزیز در شرایط ویژهی روزهای پایانی پاییز، زمستان خوبی را برای دانشآموزان عزیز رقم زده است.