کتاب پیرمرد و دریا نشر خوارزمی
در ۱۹۱۴ که جنگ جهانی اول در گرفت جوانک موسوم به ارنست همینگوی که می خواست نویسنده شود پانزده سال بیشتر نداشت ایالات متحد در ۱۹۱۷ وارد جنگ شد همینگ وی فورا داوطلب شد به جبهه برود زیرا می دانست که با چنته خالی نویسنده نمیتوان شد و می خواست در جنگ تجربه بیاموزد اما به سبب آسیبی که چشمش در مشت زنی دیده بود در معاینه پزشکی رد شد ۶ ماه بعد از صلیبسرخ آمریکا او را به عنوان راننده آمبولانس پذیرفت و به جبهه ایتالیا فرستاد خدمت او در جبهه ممتاز بود اما چیزی نگذشت که زخمی شد گویا در یکی از سنگرها گلوله توپی زیر پایش منفجر می شود همینگ وی از هوش می رود دو سرباز ایتالیایی که دوستانش بودند در کنارش کشته میشوند یک سرباز دیگر هر دو پایش قطع می شود همینگ وی چون به هوش میآید سرباز زخمی را بر دوش می گیرد تا او را به جایی برساند همین که از سنگر بیرون میآید نورافکن روی آنها میافتد و مسلسل آتش می کند دو گلوله به پای همینگ وی میخورد سرباز بی پا از دوش او می افتد و جان میدهد همینگ وی را چند ساعت بعد نیمهجان به بیمارستان پشت جبهه می رسانند گذشته از دو گلوله مسلسل بیش از صد تکه ترکش توپ به پر و پایش نشسته است همینگ وی چند ماه در یکی از بیمارستانهای میلان بستری میشود وقتی که از بیمارستان بیرون میآید جنگ پایان یافته است جوانی که میخواست نویسنده شود با چنته ای پر از تجربه و پای لنگ به خانه پدرش باز میگردد محتویات این چنته شاید اندکی ناگوارتر از آن بود که با ادامه روال عادی زندگی سازگار باشد در حقیقت اثر زخمی که آن جوان جویای نام در نیمه شب هشتم ژوئیه ۱۹۱۸ در سنگر فوسالتادی پیاوه برداشت تا ۴۵ سال بعد تا صبح روز اول ژوئیه ۱۹۶۱ که نویسنده نام آور جهان در خانهاش در کچوم آیداهو با دو گلوله تفنگ شکاری مغز خود را پریشان کرد همیشه همینگ وی را آزار میداد در سراسر این سالها صحنه های جنگ و شکار و گاوکشی هر کجا گلوله در میرفت و خون جاری میشد همینگ وی را مسحور می کرد برخی بر آنند که این دلیل بر دلاوری شگفت آن مرد بود و برخی دیگر عقیده دارند که آن جوان چنان در جبهه ترسیده و از خودش خجل شده بود که از آن پس در تمام لحظه های زندگی سخت نیازمند این بود که دلاوری خود را بیازماید اما شاید این دو داوری آنقدر که در ظاهر به نظر میآید با هم سازگار نباشند زیرا که ترس و دلاوری دو مقوله بیگانه از هم نیستند دلاوری عاری از ترس اگر وجود داشته باشد یک پدیده درد شناختی و غیر انسانی است در هر حال جوان لنگ و تکان خورده ای که از جهان کهن بازگشته است به زودی در می یابد که خانه پدرش جای او نیست پدر همینگ وی پزشکی سرشناس مرفه است و مادرش زنی متدین کاتولیک و بسیار سخت گیر فضای خانه دکتر همینگ وی فضای زندگی یک خانواده بورژوای آمریکایی است و جوانی که چندی در هوای آزادی رمانتیک اروپای جنگ زده زیسته است طبعاً در این خانه احساس خفگی می کند همینگ وی به زودی از خانه پدرش می رود و در روزنامه استار شهر کانزاس که پیش از جنگ هم چندی برای آن کار کرده است خبرنگار می شود تا بتواند به نوشتن بپردازد در همین روزهاست که عاشق دختری به نام هدلی میشود و با او عروسی میکند همینگ وی و زنش می خواهند به ایتالیا بروند و آنجا زندگی کنند اما دوست تازه همینگ وی شروود اندرسن که از نویسندگان مشهور آن زمان است میگوید که جای آنها پاریس است زیرا پاریس نه تنها جای رفت و آمد کمابیش همه نویسندگان و هنرمندان اروپا و آمریکاست بلکه آدمهایی چون ازرا پاوند و گرترود استاین و جیمز جویس نیز آنجا زندگی میکنند که با همه اینها آشناست چند معرفینامه هم برای همینگ وی مینویسد همینگ وی کار خبرنگاری یک روزنامه کانادایی را هم برای خود دست و پا میکند و پس از سه سال دوباره این بار با زنش هدلی روانه اروپا می شود این در پاییز ۱۹۲۱ است و همینگ وی بیست و دو سال دارد پاریس در دهه بیست به گفته ملکم پائولی معروف آمریکایی هم یک شهر بود و هم حالتی از احساس آمریکا در جنگ پیروز شده بود اما نویسندگان و هنرمندان جوان آمریکایی در حقیقت شکست خورده بودند در آمریکای بعد از جنگ فقط خشکه مقدسان کوتاه فکر و کاسبکاران تنگ چشم و سیاست بازان هفت خط میدان را در دست داشتند هنرمندان و نویسندگان جوان ناچار به پاریس می گریختند زیرا که آنجا هر کس هر چه می خواست می پوشید و می نوشید و با هر که میخواست مینشست و هیچ کس از همسایه خود ایراد نمیگرفت پاریس شهر موسیقی و نقاشی و نشریه های ادبی رنگارنگ و کافه های ارزان بود هر هنرمند یا شبه هنرمندی میتوانست آنجا یک اتاق زیر شیروانی گیر بیاورد و سرگرم کار خود باشد یا چنین وانمود کند ماتیس و پیکاسو و گرترود استاین و جیمز جویس و ازرا پاوند و پل والری و آندره ژید و ایگور استراوینسکی از جمله چهره هایی بودند که گهگاه در کافههای مون پارناس دیده می شدند این حالتی از احساس تا آغاز دهه ۳۰ دهه بحران های اقتصادی و سیاسی ادامه داشت روشن است که فضای چنین شهری برای ولگردی و ولنشینی جان می دهد اما کسانی که بعدا خاطرات خود را درباره این دوره پاریس نوشته اند کمابیش همه گواهی می دهند که همینگ وی یا هم چنان که آن روزها در پاریس نامیده میشد ابدا اهل ولگردی و ولنشینی نبود کائولی می نویسد اگر شبی از کنار کافه دوم میگذشت این یکی از رویدادهای آن شب بود آن جوان بلند و چهارشانه و خوش صورت معمولاً کت وصله دار و کفش کتانی تخت پلاستیکی می پوشید و مثل مشت زن ها روی سینه پا راه می رفت از میزهای پیاده رو دستها به علامت سلام بلند میشد و دوستان به طرفش می دویدند تا او را بیاورند و سر میز خود بنشانند چنانکه خود همینگ وی بعدها مکرر گفته است در این روزها او سرگرم کار تمام وقت آموختن نثر نویسی بود
گاهی اوقات تجربه یک خرید مناسب کتاب کمک درسی یا خرید کتاب کنکور از بانک کتاب با مزایای ویژه میتواند تبدیل به عادتی همیشگی برای سایر خریدهای اینترنتی شود حال اگر افراد مراجعه کننده بدانند که بعد از سفارش کتاب حتی از نوع کمیاب آن به بانک کتاب بیستک در کمترین مدت سفارش را درب منزل تحویل می گیرند حتماً در ادامه راه خرید کتاب خود را فقط از طریق بانک کتاب بیستک انجام میدهند
بانک کتاب بیستک خرید آنلاین کتاب پیرمرد و دریا نشر خوارزمی را به شما دوستان توصیه میکنند
نویسنده: ارنست همینگ وی
مترجم: نجف دریابندری