کتاب شیهه از مجموعه کتاب های انتشارات مهر و دل می باشد. در بخش ابتدایی کتاب آمده است:
اسب به هیئت درد است در استخوان با ساق های بلند در گلو می تواند آخرین گلوله نجابت دویدن باشد. وقتی که شیهه در پرتگاه بلند میشود. آنجا که خیابانها به سفر رفتن و گل های برهنه از بهار در ساقه هایشان پژمردگی جوانه میزند نام تو مرتبم میکرد. کبریت که همه جا را به سرما کشید در استخوان هایم برف بارید و یال سپید ماه ناتمام دره ها شد. تیر خلاصی بر شقیقه ی اسب افتاده از ارتفاع ای تجربه حرارت تیز. مرگ همیشه از نفرت نیست. باید اندیشه کنم در برف جایی که گلوله آموخت در گیجگاه از مرگ عبور کند. به سواری که در برف سرخ نمیخواست ضجه های علف در قامت اسب را ببیند و داستان تفنگ از ساق و ساقه عبور کرد چیز چون چیز دیگری بر کشتن نبود. مزارع به روستا به انسان به گرسنگی در رگها فکر نمی کند آنان در تاریکی نیست سبزند همچنان که در شمایل نور. پیش از تو اما چیزی لانه رویاهایت را تسخیر کرده درد درنده ای منتظر است تا تکه تکه ات کند دردی که میشناسیش.... حالا این درخت تراشیده ایم و شده است صندلی این درخت که تراشیده ایم و شده است تخت در جنگل کوچک خانه باید از شاخه ها بالا بروم و در لانه کبوتری که پیش از این درد با تنی آهنین داغ پروازش را برید منتظر بمانم. نه در وقت دلتنگی به آینه پناه می آورم و می توانم گیس هایم را کوتاه کنم. اشک چون عطری است که هر قطره اش روزها از عمر یک مرد کم میکند. گفتند که کوهی و نبودم سخت است به چیزی که نباشم و مغرور شوی. نمیتوانم در توازن گل و گلاب به سرخی و سرخاب باشم تاریخ گونه هایی مرا با خون برادرانم سرخ کرده. مردی که صورتش را بپوشاند ما بدان میخندیم ببین که دلقک ها چه غمگین اند. بگذار رها شوم از تو که بیخ گلوی تاریخ را فشارده ای. مردان اگر خواجه بودن باز عاشق می شدند. این را دلقکی می گفت و زیر خندهاش می گریست. از چه چیز بیشتر متنفرم. از جنگ یا ظالم. از فقر و بیکاری یا بی خوابی از درد. توی راهروی این بیمارستان بیش از همه از چاقویی که تنه ات را می شکافد بدم می آید. آن چنان که عطر از شیشه شکسته بیرون میریزد مهربانیت اتاق را پر میکند. پرنده مهاجر من پرنده خسته من برکه تخت و بیمارستان را برای ماندن انتخاب نکن. می دانم که هیچ پرنده ای نمی تواند مدام پرواز کند میدانم که این را از افتادن تو فهمیدم باید یاد بگیرم که راه رفتن پرندهها را گریستن پرنده ها را هم ببینم آنجا که جوجه به پرواز در بیاید و برای مادر زخم خورده غذا بیاورد. پرنده من گریست. اما پرواز هنوز نمرده بود پرواز توی اتاق پخش شده بود اگرچه دستای پرنده با سوزن و سرم بسته شده بود. پروانه ها مسیرشان را گم کردهاند درها مست و بازماندن پنجره ها مسیر عبور تو هستند و در هر خانه عکسی از تو به جا مانده است. گاهی فکر میکنم بارانیم در تابستان چه در سر دارد. و آن قسمت از درخت که میخواهد خانه را گرم کند در چه فکری است وقتی معطل است. و تابستان برهنه فرصت درخشش گیلاس هاست فرصت درخشش آن تکه از تنت که زمستان را خوابیده است و اکنون بیدار میشود از بلور زمستان جامه دوخته. سال با روزهایش ماه با دقایقش و روزها با لحظات پیش می رود.
بانک کتاب بیستک شما را به خواندن این کتاب دعوت میکند. بانک کتاب بیستک امکان خرید اینترنتی کتابهای مختلف را با ۲۰ تا ۵۰ درصد تخفیف و ارسال رایگان فراهم میسازد. معمولا هیچ گزینهای در کنار کیفیت کالای اجناس یک فروشگاه به جز تخفیف، نمیتواند سیلی از مشتریان را به سوی خود به راه بیاندازد؛ بهخصوص اگر این تخفیف مربوط به فعالیت خرید و فروش کتابهای کمک درسی و کنکوری باشد که نیاز مبرم این ماههای پایانی سال برای بچههای کنکوری است. در چنین وضعیتی نقش پُررنگ بانک کتابهایی همچون بانک کتاب بیستک، بسیار نمایان میشود. بانک کتاب بیستک با تخفیفهای فراوان و تنوع محصولات در جهت ایجاد آرامش برای دانشآموزان و کنکوریهای عزیز در شرایط ویژهی روزهای پایانی پاییز، زمستان خوبی را برای دانشآموزان عزیز رقم زده است.