دویی گربه کتابخانه نشر کوله پشتی

گزیده ای از کتاب ادبی دویی گربه کتابخانه... موجودی بی نظیر به کتابخانه اضافه می شود شگفت انگیزترین چیز درباره گربه میزان خوشحالی او در روز اول بود در محیطی جدید با غریبه های محصور شده بود که هیچ چیز را بیشتر از فشردن و حرف زدن با او نمی خواستند و کاملا آرام بود مهم نبود او را چه قدر دست به دست کنیم و مهم نبود در چه حالتی او را در آغوش بگیریم هیچ وقت از عصبی نمی‌شد و بیقراری نمی‌کرد هرگز سعی نمی‌کرد کسی را گاز بگیرد یا فرار کند در عوض به آغوش همه میرفت و به چشم هایشان نگاه میکرد این کار سختی نبود چون هیچ وقت او را لحظه ای تنها نمی گذاشتیم برای مثال اگر کسی وادار می‌شد او را زمین بگذارد چون کاری مهم پیش آمده بود حداقل پنج  جفت‌ دست دیگر آماده بودند تا او را بگیرند بغل کنند و دوست بدارند در واقع وقتی او را در شب اول و موقع تعطیل کردن کتابخانه پایین گذاشتن ناچار شدن پنج دقیقه نگاهش کنم تا مطمئن شوند می تواند راه برود و خودش را به کاسه غذا و جای خوابش برساند فکر نمیکنم پاهای نحیف و سرمازده اش طی روز با زمین تماس پیدا کرده بودند صبح روز بعد دوریس آرمسترانگ پتوی گرم و صورتی رنگ با خود آورد دوریس مادربزرگ و به عبارتی مادر همه کارکنان بود همه به او نگاه کردیم که خم شد زیر چانه گربه را خاراند و بعد پتو را تا کرد و آن را درون یک جعبه مقوایی گذاشت گربه محتاطانه پا به درون جعبه گذاشت و بعد برای گرم کردن خودش پایش را زیر بدنش جمع کرد چشمانش را با آرامشی رضایتبخش بست اما تا پیش از آنکه یک نفر او را از جعبه بیرون بیاورد و در آغوش بگیرد فقط چند ثانیه وقت پیدا کرد تا بخوابد چند ثانیه شد اما همین هم کافی بود طی سالها بین کارکنان فاصله افتاده بود حالا همه داشتیم با هم همکاری می‌کردیم به عنوان خانواده کنار هم بودیم و به وضوح مشخص بود گربه از اینکه کتاب خانه را خانه ای خود بنامد کاملاً خوشحال بود اواخر صبح روز دوم بود که دوست کوچک مان را به کسی خارج از تیم کارکنان نشان دادیم این فرد مری هاستون تاریخدان محلی اسپنسر و یکی از اعضای شورای کتابخانه بود احتمالاً کارکنان همان لحظه هم پذیرای حضور گربه بودند اما تصمیم‌گیری در مورد نگه داشتن او بر عهده ما نبود روز گذشته به شهردار اسکوییج چپمن که آخرین ماه خدمتش را می‌گذراند زنگ زده بودم همانطور که حدس زدن برایش مهم نبود اسکوییج اهل کتاب خواندن نبود و مطمئن نیستم که حتی از وجود یک کتابخانه در اسپنسر با خبر بود یا نه وکیل شهر دومین نفری که با او تماس گرفتم از هیچ قانونی مبنی بر ممنوعیت حضور حیوانات در کتابخانه مطلع نبود و به نظر نمی رسید مایل باشد دنبال چنین قانونی بگردد برای من به اندازه کافی خوب بود شورای کتابخانه که افرادش را شهردار از بین مردم عادی شهر و برای نظارت بر کتابخانه منصوب کرده بود تصمیم نهایی را می گرفت آنها به ایده گربه ای برای کتاب خانه اعتراض نکردند اما نمی‌توانستم بگویم که مشتاق بودند واکنش شان بیش از اینکه شبیه معلومه که آره ما صد در صد حمایتت می‌کنیم باشد شبیه این بود حالا امتحان کنیم ببینیم چی میشه به همین دلیل دیدن یکی از اعضای شورا مانند مری موضوع مهمی محسوب می شد توافق و بر سر اینکه یک حیوان در کتابخانه نگه داشته شود با توافق بر سر نگهداشتن این حیوان تفاوت بسیاری داشت نمی شود هر گربه زیبایی را به همین راحتی در کتابخانه راه داد اگر رفتارش دوستانه نباشد برای خود دشمن تراشی می کند خیلی خجالتی یا وحشتزده باشد هیچ کس از او حمایت نمی‌کند اگر صبور نباشد گاز می‌گیرد اگر زیادی وحشی و خارج از کنترل باشد همه جا را به هم می ریزد و مهمتر از همه اینها باید بودن کنار مردم را دوست داشته باشد و کاری کند که آنها هم او را دوست داشته باشند خلاصه باید گربه های مناسب کتابخانه باشد
نویسندگان: ویکی مایرون و برت ویتر
 مترجم: اطلسی خرامانی 
بانک کتاب بیستک خرید آنلاین کتاب دویی گربه کتابخانه نشر کوله پشتی از سری کتاب های ادبی و داستانی به شما علاقه مندان پیشنهاد می کند
گاهی اوقات تجربه‌ی یک بار خرید از بانک کتابی با مزایای ویژه می‌تواند مسبب عادت همیشگی برای سایر خریدهای اینترنتی شود. حال اگر افراد مراجعه‌کننده بدانند که بعد از ارسال سفارش کتاب حتی از نوع کمیاب‌ترین آن به بانک کتاب بیستک، در کمترین مدت، سفارشات را درِ منزل تحویل می‌گیرند، بی‌شک در ادامه‌ی راه خرید خود، بانک کتاب بیستک را به فراموشی نخواهند سپرد.