عنوان: خرید کتاب بی مرگی انتشارات آناپنا
کتاب بی مرگی از مجموعه کتابهای انتشارات آناپنا می باشد که در بخش ابتدایی کتاب آمده است. خدا خیلی رحم کرد گلوله را درآوردیم. الان بیهوش ولی خوبه زنده میمونه. خدا هم به این جوان رحم کرد هم به اون سرهنگ بی عقل. دکتر پیر دستی و ریش تمام سفیدش میکشه و بعد از همین چند کلمه پایین ورقه ها را امضا می کنه و به پرستار میده. خمیده و با قدم های آرومش خط قرمز کف راهرو بیمارستان گرفته و به طرف اتاق ته سالن میره. زن رنگ و رو باخته و دختر جوانی که کسب و کار یاشارم و سر و وضع روبه راهی ندارن سراسیمه و آشفته پشت سر دکتر راه افتادن. مادر یاشار که تمام دیشب پشت در اتاق عمل راه رفته و دعا خونده حالا دیگه بغضش وا شده و مدام اشک میریزه و با صدای گریه اش از دکتر تشکر میکنه. پسر بزرگه نه برادر یاشار که سرتا پا سیاه پوشیده با کفشهای پاشنه خوابونده و موهای دم کفتری نگاهش و از پشت شیشه و اتاق عمل و برادر بی هوشش برمیداره و در سه قدم عقب تر از دکتر و مادر و خواهرش راه میافته. آروم پا برمی داره و زنجیر تو دستش و مدام میچرخونه. جز همین جمله که یک آن دکتر از رفتن نگه داشت چیزی به زبان میاره و سرش پایین مدام لب پایینشو میخوره و با خودش یه چیزایی میگه که به گوش بقیه نمیرسه. دکتر دم در اتاق روشو برمیگردونه و از بالای عینک بزرگش به برادر یاشار نگاه میکنه ولی روی حرفش با پیرزن رنگ پریده است. خواهش می کنم خانوما فقط کارمون انجام دادیم ولی شما هم مراقبشون باشیم هم مراقب پسر مریضتون هم مراقب این آقا که من نمیدونم ولی انگار نمی خواد بفهمه چقدر شانس آوردین. این دفعه به خیر گذشت از فاصله دو متری تیر خورده جای گلوله تا قلب یک وجب هم کمتر بود ولی زنده موند. شما به این چی میگین قدر این معجزه را بفهمیم شر رو بخوابونین. دکتر در اتاقش و محکم می بنده و میره. خواهر یاشار دستاش و جلوی دهنش گرفته و بی صدا گریه میکنه و مثل مادر چشم به برادر بزرگ دوخته نفرت همه نگاه شو گرفته و دیگه زیر لب حرف نمیزنه. صدای نفس هاش شنیده میشه و خون تو چشماش دو دو میزنه. همه ی سرش پر شده از فکر و بد خیالی. فکر انتقام به سبک برادر کوچکتر که از یک قدمی مرگ برگشته و حالا نصف جون و خاموش روی تخت بیمارستان افتاده. فکر سرهنگ. برادر بزرگ یاشار ۱۹ سالش بود که پدرش از بالای ساختمان نیمه کار پرت شد و افتاد گوشه خونه و دیگه رنگ آفتاب و ندید. از فردای همون روز هم بود مدرسه و درس آینده برای پسر بزرگ تموم شد و شد همه کاره ی خواهر و برادر کوچکتر و نون بیار خونه. از آن روز هر کاری کرد و چون چند از همه خودش گذشت که این برادر جلو برود و درس بخونه و کسی بشه که خوب هم خوند و هم شد. حالا امروز بعد از همه این سال ها و این همه رنج خیلی براش سنگینه یاشارشو زخم خورده و تو این حال ببینه و شر رو بخوابونه.بانک کتاب بيستک شما را به خواندن اين کتاب دعوت ميکند. بيستک کتاب امکان خريد اينترنتي کتاب کمک درسي و کتاب هاي عمومي رمان و داستان را با تخفيف و ارسال رايگان فراهم ميسازد. معمولا هيچ گزينهاي در کنار کيفيت کالاي اجناس يک فروشگاه به جز تخفيف، نميتواند سيلي از مشتريان را به سوي خود به راه بياندازد؛ بهخصوص اگر اين تخفيف مربوط به فعاليت خريد و فروش کتابکمک درسي و کنکوري باشد که نياز مبرم اين ماههاي پاياني سال براي بچههاي کنکوري است. در چنين وضعيتي نقش پُررنگ بانک کتابهايي همچون بانک کتاب بيستک، بسيار نمايان ميشود. بانک کتاب بيستک با تخفيفهاي فراوان و تنوع محصولات در جهت ايجاد آرامش براي دانشآموزان و کنکوريهاي عزيز شرايط ويژهرقم زده است.