عنوان: کتاب ناخدای هفت دریا ۳ باراکودا پادشاه مرده تورتوگا نشر هوپا
سرباز ویه گاس خیلی عصبی بود به همه طرف نگاه می کرد و در همان حال سعی می کرد خودش را توی جایگاه نگهبانی نوبت شب قرص و محکم نگه دارد ولی با این جهان شب توی جزیره پورتوریکو و دمای هوا از ۳۰ درجه هم بیشتر بود اسلحه جوری بین دست هایش می لرزید که انگار آن سرباز بیچاره سردش است سمت دیگر در غربی دژ سن خوان دلاکروس هم شیفتی دیدهبانی اش سرباز آندراده مثل مجسمه بی حرکت مانده بود و دنباله نور ماه که توی دریا افتاده بود هیکلش را از پشت کج و معوج میکرد ویه گاس به دریای روبرویش نگاهی انداخت هیچ خبری نبود و بعد به سمت شرق نگاه کرد به آن سوی دهانه رود بایامان به شهر سن خوان همه جا در سکوت مطلق بود با این حال به نظر نمی رسید این وضعیت به او و تقلب بدهد ویه گاس که بدجور ترسیده بود گفت توی جزیره دیده اندشان دیده اند که توی شمال پیاده شده اند می گویند یک مشت پوست و استخوان و کهنه پاره بیشتر نیستند ولی مثل شیطان هایی که از ته دریا در آمدهاند می جنگند آدم نمی تواند بکشدشان آندراده نمی شود کشته شان چون... همیم جوری مردهاند سرباز آندراده نه جواب داد نه حالتش تغییر کرد سرباز ویه گاس که دیگر حسابی وحشت کرده بود ادامه داد میدانی آمدهاند چه کار ها آمدهاند همه مان را ببرند جهنم آندراده برای این کار آمدهاند و اسلحه اش را برد بالا و گفت می دانی این تفنگ هایی که دستمان است به چه درد مان میخورد من بهت می گویم آندراده به هیچ درد به هیچ دردمان نمیخورد تیر به آنها کارگر نیست انگار بدن هاشان از هوا باشد گلولههای توپ حتی نمی توانند از روی زمین بلند شان کنند چاقو زخمی شان نمی کند حتی اگر از این ور بدنشان رد کنی تا آن ور این را که گفت پستش را ترک کرد و رفت نزدیک دیوار بارو و همان جور که توی تاریکی با دقت اطراف را می پایید و هر لحظه عصبی تر از قبل می شد با صدای آرام گفت وقتی برسند نمیبینیمشان تا بخواهیم به خودمان بیاییم بالای سرمان هستند و هیچ کس نمی تواند به دادمان برسد بعد به آندراده نزدیک شد بیا برویم بیا همین الان برویم من توی قشون اسم نوشته ام تا با شبح ها بجنگم من خدمتگذار وفادار اسپانیا هستم و قسم خورده ام جانم را هم برایش بدهم ولی نیامدهام این سر دنیا که روحم را از دست بدهم آندراده را از یقه تکان تکان داد و گفت این همان چیزی است که از جانمان میخواهند آندراده روحمان در این لحظه آندراده با صبر و حوصله محل نگهبانی اش را ترک کرد تا یک سیلی آبدار نثار ویه گاس کند ضربه سیلی کلاه ویه گاس را انداخت و چند ثانیه بعد گونه راست او را داغ و مثل گوجه سرخ کرد بعد با صدای خیلی آرام بهش گفت بس کن آخرش کاری میکنی دستگیرمان کنند اصلا خودت حالیت هست چی داری میگویی مرده های زنده بچه شدهای ویه گاس که دستش را گذاشته بود روی گونه سرخش و هنوز میلرزید در دفاع از خودش گفت من هم باور نمی کردم ولی پسر عمه سانتاماریا یک رفیقی دارد توی حصار جنوبی که یک بابایی را میشناسد که آنها را دیده می گویند الان موهاش سفید شده خودش هم کور شده آندراده که داشت برمیگشت سرکشیک گفت چقدر هم که همه چی موثق است ببین لوپه من نمیدانم مرده هایی که روی زمین راه می روند وجود دارند یا نه ولی می دانی چی مطمئناً وجود دارد سروان آکونیا اگر او ببیند موقع پاسبانی داریم چرت و پرت می گوییم قطعاً زنده زنده پوست از تن مان می کند ولی دیده اندشان رایموندو توی همین جزیرهای که من و تو توش قدم میزنیم دیده اندشان رایموندو آندراده زیر لب گفت خب... خب... پسرخاله دوست نوه عمه یک بابایی یکی را میشناسد که شنیده یک بابای دیگری آنها را دیده که لب ساحل حمام آفتاب میگرفتند نه آندراده نه حمام آفتاب نمی گرفته اند شب بوده شبح ها شب ها می آیند بیرون
گاهی اوقات تجربه یک خرید مناسب کتاب کمک درسی یا خرید کتاب کنکور از بانک کتاب با مزایای ویژه میتواند تبدیل به عادتی همیشگی برای سایر خریدهای اینترنتی شود حال اگر افراد مراجعه کننده بدانند که بعد از سفارش کتاب حتی از نوع کمیاب آن به بانک کتاب بیستک در کمترین مدت با ارسال رایگان کتاب را درب منزل تحویل می گیرند حتماً در ادامه را خرید کتاب خود را فقط از طریق بانک کتاب بیستک انجام میدهند
بانک کتاب بیستک خرید آنلاین کتاب داستانی ناخدای هفت دریا ۳ باراکودا پادشاه مرده تورتوگا نشر هوپا از سری کتابهای کودکان به شما عزیزان پیشنهاد می کند
نویسنده: یانوس کامپوس
مترجم: سعید متین