داستان دو شهر نشر حباب

دوران بهترین دوران بود بدترین دوران بود عصر خرد بود اثر نابخردی بود عصر باور بود عصر ناباوری بود فصل روشنی بود فصل تاریکی بود و بهار امید بود خزان ناامیدی بود همه چیز پیش روی مان بود هیچ چیز پیش رویمان نبود همگی یک راست سوی بهشت می رفتیم همگی یک راست رهسپار دگر سو بودیم خلاصه آن دوران به حدی به دوران حاضر شباهت داشت که برخی مقامات پرهیاهو تاکید داشتند و تنها با استفاده از صفت عالی به مقایسه خوب یا بد بودنش بپردازند در انگلستان پادشاهی بزرگ فک و ملکه ای زشت رو بر تخت نشسته بودند در فرانسه پادشاهی بزرگ و ملکه ای زیبا رو حکمرانی می‌کردند برای حاکمان هر دو کشور که حافظان رزق و روزی مردم بودند مثل روز روشن بود که همه چیز برای همیشه سر و سامان گرفته بود سال ۱۷۷۵ میلادی بود در آن دوره مطلوب مکاشفه های معنوی در انگلیس همچون اکنون پذیرفته شده بودند خانم ساوت کت اخیراً به بیست و پنجمین سال مبارک عمر خود رسیده بود یک سرباز پیشگو که از نگهبانان شاهنشاهی بود از پیش با اعلام اینکه شرایط برای نابودی لندن و وست مینستر به وجود آمده از ظهور این شخصیت والا خبر داده بود آنگاه که ارواح همین سال که اصالت ماورا طبیعی نداشتند پیامهایشان را جار می زدند حتی روح کاک لین هم ده دوازده سالی بود که دیگر پیامی نمی فرستاد اخیراً پیام هایی در مورد وقایع روزمره از انجمن بریتانیا در آمریکا به گوش پادشاهی و مردم انگلیس می رسید که در کمال تعجب برای نسل بشریت به مراتب مهم‌تر از مخابرات ارواح پاک لین بود و فرانسه که برعکس خواهرش انگلیس از امور معنوی چندان بهره‌ای نمی‌برد با شتاب از سرازیری به پایین می غلتید اسکناس چاپ می‌کرد و خرج می‌کرد از این گذشته تحت رهبری سران مسیحی خود سرگرم دستاوردهای انسانی دیگری نیز بود مثلاً تنها به دلیل اینکه جوانی زیر شرشر باران با تعظیم نکردن و راهبان کثیفی که در پنجاه شصت قدمی او بودند مراتب احترام را به جا نیاورده بود دستانش را می بریدند زبانش را با گازانبر بیرون می‌کشیدند و او را زنده زنده در آتش می سوزانند و احتمال دارد آنگاه که جان آن رنجکش را می‌گرفتند درختانی در جنگل‌های فرانسه و نروژ روییده باشند که به انتخاب هیزم‌شکن سرنوشت زمین بیفتند و به شکل تخته هایی عرضه شوند تا قالب متحرکی که یک کیسه و تیغه در خود دارد را بسازند که از این حیث در تاریخ نهفته باشد این احتمال هم وجود دارد که در اراضی دور افتاده‌ای پاریس ارابه‌های بد شکل لجن مال که خوکان آن را بوییده و ماکیان بر آن لانه کرده بودند از آب و هوای آن روز در امان مانده باشند و دهقان مرگ آنان را کنار گذاشته باشد تا گاریهای انقلاب باشند اما آن هیزم شکن و دهقان هرچند که بی‌وقفه کار می‌کنند اما سر و صدایی از خود بروز نمی دهند و هیچ احدی صدای آمد و شد آنان را نمی شنید به بیان دقیق‌تر ظن به هوشیاری آنان کفر و خیانت محسوب می‌شد در انگلستان اصلاً نظم و انضباطی نبود که جا برای توجیه فخر فروشی ملی وجود داشته باشد دزدی های مسلحانه و راهزنی های جسورانه هر شب در خود پایتخت رخ می‌داد علناً به خانوارها هشدار داده شده بود که به منظور ایجاد امنیت اساس های خود را تحویل انبار مبل سازی نداده و به خارج از شهر نروند راهزن شب همان کاسب روز بود و اگر کاسب دیگری هویتش را شناسایی می کرد و او را به چالش می کشید دلاورانه گلوله ای در مغزش فرو می‌کرد و سواره می تاخت هفت راهزن بر سر راه یک بازارچه در کمین بودند نگهبان به سه تن از آنان شلیک کرد اما به سبب تمام شدن مهماتش خود توسط آن چهارراه زن باقیمانده کشته شد سپس بازارچه در کمال آرامش به تاراج رفته یک راهزن در ترنهام گرین سر تا پای شهردار لندن آنقدر قدرت والا را جلوی دیدگان همراهانش به یغما برد زندانیان زندان‌های لندن با زندانبانان خود به جنگ در می‌آمدند و قانون با تفنگ هایی که مملو از گلوله بود آنان را تیرباران می‌کرد دزدان در سالن دربار صلیب های الماس نشان را از گردن نجیب‌زادگان می ربودند افراد مسلح به دنبال کالاهای قاچاق وارد کلیسای جایلز مقدس می شدند توده مردم بر آنان شلیک می‌کردند و آنان بر توده مردم شلیک می‌کردند و این وقایع در نظر هیچکس غیر معمول نمی‌نمود در این بین مامور اعدام بی‌مصرف وقت سر خاراندن نداشت گاه صف طویل جنایتکاران گوناگون را به دار می آویخت گاه دزدی را که سه‌شنبه دستگیر شده بود شنبه اعدام می کرد گاه دست ده دوازده نفر را در نیوشیت می سوزاند و گاه نیز رساله هایی را در ورودی سالن وست مینستر به آتش می‌کشید امروز جان قاتل ستمگری را می‌گرفت و فردا جان دزد مفلوکی که از پسرک دهقان شش پنی قاپیده بود در باور ما عهدی است ازلی و ادبی عهدی که با نیکی بسته و در گستره ی عالم خاکی در هر لباس و قومیت و طبقه اجتماعی که باشیم راستی و خرد را ضرورت زیستن می‌دانیم حتی اگر از آن بی بهره بمانیم این کتاب مفهومی است از دوستی ها و دشمنی ها پایداری ها و ناامیدی ها ظلم اشرافی‌گری از یک سو و پاسخی کینه توزانه و انتقام جویانه از سوی دگر در مصاف این همه پلشتی باز هم می توان امید داشت به دستی که از سر دوستی دراز می شود و روایت عشق را تداوم می‌بخشد روایتی است که روح لطیف بشری را بر آن می دارد تا همواره فرجامی خیر را در نیایش هایش التماس کند 
بانک کتاب بیستک شما را به خواندن این کتاب دعوت می‌کند بیستک کتاب امکان خرید اینترنتی کتاب های کمک درسی و کتاب‌های عمومی رمان و داستان را با تخفیف و ارسال رایگان فراهم می‌سازد معمولاً هیچ گزینه ای در کنار کیفیت کالای یک فروشگاه به جز تخفیف نمی تواند سیلی از مشتریان را به سوی خود به راه بیاندازد به خصوص اگر این تخفیف ها مربوط به فعالیت خرید و فروش کتاب کمک درسی و کنکوری باشد که نیاز مبرم این روزهای پایانی سال برای بچه های کنکوری است در چنین وضعیتی نقش پر رنگ بانک کتاب هایی همچون بانک کتاب بیستک بسیار نمایان‌ میشود بانک کتاب بیستک با تخفیف های فراوان و تنوع محصولات در جهت ایجاد آرامش برای دانش آموزان و کنکوری های عزیز شرایط ویژه رقم زده است
 نویسنده: چارلز دیکنز 
مترجم: سارا خسروی