عنوان: خرید کتاب یک پک انتشارات آموت
کتاب یک پک از مجموعه کتاب های انتشارات آموت می باشد که در بخش ابتدایی کتاب آمده است. مادربزرگم میزر امروز صبح زود تلفن کرد و گفت. دیشب خوابت رو دیدم این را گفت و ادامه داد خواب یه اسب بزرگ دیدم که میتونست پرواز کنه بال نداشت ولی پرواز میکرد از بالای سر تو می پرید و شروع کرد به پرت کردن سیب های درخت های سر راه. تو می دویدی که سیب ها بهت نخورن خنده دار از این که هیچی تنت نبود جز یک جور لباس زیر توری قرمز بگذریم بعدش یک کرگدن بود که بالا سرت پرواز میکرد و یه جورایی روسرت معلق بود بعد از خواب پریدم و این حس بهم دست داد که خوابم معنایی داره. پرسیدم چه معنایی. گفت نمیدونم ولی نمیتونه خوب باشه و گوشی را گذاشت. خلاصه امروزم این طور شروع شد راستش را بگویم خوابش روی زندگیم حسابی اثر گذاشت. اسم من استفانی پلان است من مدیر داخلی گروه کاری پسرعمویم دفتر تضمینات وینی هستم و در کنج یک مجتمع آپارتمانی ارزان سه طبقه با نمای آجری معمولی در حاشیه ترنتون نیوجرسی زندگی با این خاطره زندگی کردم و می توانم بگویم یکی از علل علاقه و عشقم به نظامیگری حرفهای همان زن فالگیر بود. از کودکی دو پدیده توام در خانواده ما حضور داشت ظاهراً از آب و اجدادمان به پدرم و ما به ارث رسیده بود یکی مذهب و دیگری فقر. خانواده ام مذهبی بودند اما انقلابی نبودن پدر و مادرم و مادربزرگم نمازهای واجب را سر وقت می خواندند و ماه رمضان هر سال روزه می گرفتند. به امام حسین علیه السلام عشق می ورزیدند و در روضه ها و مجالس مذهبی اشک می ریختند. این کله مذهبی بودن خانواده ما بود رفیق دیگر خانواده فقر بود. پدرم کشاورز بود اما آنقدر درآمد نداشت که هزینه خانواده ده نفری را تامین کند. جناب فقر رفیق همه اهل محل بود خانه های کوچک و اتاق های تنگ و کوچه های باریک و کثیف و جوی های پر از لجن بد بود از مشخصههای اصلی محله زادگاهم در فاصله سال های ۱۳۴۲ تا ۱۳۵۷ بود. غذا به اندازه کافی و لازم نصیب بچه ها نمی شد و معمولاً از غذای خوب و دلچسب بیش از دو سه بار در سال خبری نبود. یکی از غذاهای رایج خانواده ما که مادرم در پخت آن مهارت و سرعت فوقالعاده داشت غذایی بود مرسوم به آب پیازی که عبارت بود از آب جوشیده پیاز و اندکی روغن همین و در گرسنگی سالهای کودکی و صفای خانواده چقدر می چسبید و بچهها خسته از کار و مدرسه و بازی با چه ولع و اشتهایی می خوردند و دنبال زیادیش بودند که هرگز نبود. هر وعده غذا سر پیازهای داخل آب پیازی جنگ تمام عیاری میان بچهها در میگرفت و هر کس که زرنگ تر بود پیاز پخته بیشتری نصیبش می شد و او چه خوشبخت بود. آپارتمانم در طبقه دوم با اجناس دست دوم خویشاوندان مبل شده است نسبتاً بلند قدم و هیکل خوبی دارم یقین دارم باهوشم و مطمئنم شغل مزخرفی دارم. پهنای شانه ها و موهای فرفری قهوه ای از طرف ایتالیایی خانواده و چشمهای آبی از طرف مجار های خانواده به من ارث رسیده است. بینی فوقالعادهای دارم که موهبتی خدایی است. شانس آوردم که خدا بینی را قبل از آنکه بفهمد بهترین کاتولیک دنیا نیستم به من داده بود. اوایل سپتامبر بود و هوا بی اندازه گرم موهایم را دم اسبی کردم از آرایش منصرف شدم و فقط چرب کننده لب زدن یک تاپ استرج قرمز و شلوار جین و کفش ورزشی پوشیدم. پوشاکی کامل برای فرار از دست مردهای هیز یا برای خریدن دونات. ماشین فورد اسکورت قراضه ام را مقابل نان و کلوچه لذیذ خیابان همیلتون پارک کردم و در ضمن پول توی کیفم را شمردم دقیقاً برای دو دونات کافی بودن نه برای سه تا.بانک کتاب بيستک شما را به خواندن اين کتاب دعوت ميکند. بيستک کتاب امکان خريد اينترنتي کتاب کمک درسي و کتاب هاي عمومي رمان و داستان را با تخفيف و ارسال رايگان فراهم ميسازد. معمولا هيچ گزينهاي در کنار کيفيت کالاي اجناس يک فروشگاه به جز تخفيف، نميتواند سيلي از مشتريان را به سوي خود به راه بياندازد؛ بهخصوص اگر اين تخفيف مربوط به فعاليت خريد و فروش کتابکمک درسي و کنکوري باشد که نياز مبرم اين ماههاي پاياني سال براي بچههاي کنکوري است. در چنين وضعيتي نقش پُررنگ بانک کتابهايي همچون بانک کتاب بيستک، بسيار نمايان ميشود. بانک کتاب بيستک با تخفيفهاي فراوان و تنوع محصولات در جهت ايجاد آرامش براي دانشآموزان و کنکوريهاي عزيز شرايط ويژهرقم زده است.