عنوان: خرید کتاب کارن انتشارات سرگیس
کتاب کارن از مجموعه کتابهای انتشارات سرگیس می باشد که در بخش ابتدایی کتاب آمده است. اهل دامغانم شهر پسته های خندان ولی از گرکویه حدیث درد می گویم با چشمان گریان سفر کردم در آن شب که شبانه ترین بود و فضای سینه ام از فریاد های خروشان پر بود و لبم خاموش در آن شب که من و بادی سرد میرفتیم و او خش خش کنان اندیشه ام را می کشت. در آن شب که من برای همیشه میرفتم و خنده هایم نه از سر شادی بلکه قاه قاه گریه واری بود. در آن شب که من می پنداشتم قلم در دستهای مرتعشم غربت تنهایی هاست و بین من و گرکویه فاصله هاست. در آن شب بیسامان تو را من با واژه های احساس نوشتم مانند برگ سبز رنگ درختان پسته شهرم دامغان از آنجا که ماهیت تردید و نشر کتاب به گونهای است که علی رغم و همه دقت ها و وسواس های به کار رفته ممکن است لغزش هایی نیز به چشمایت لذا از کلیه خوانندگان محترم تقاضا می شود این لرزش را با ما در میان بگذارند تا در چاپهای بعدی کتاب لحاظ شود. شهریور بود گرمای هوا بیداد می کرد قطرات عرق بر روی پیشانی کامران به شکل دانه های مروارید تشکیل می شد و آرام و بی صدا بر روی گونه هایش می ریخت. کامران آرام دستش را در جیب شلوار جینش فرو برد و دستمال یزدی اش را از آن بیرون کشید و با عصبانیت عرق های پیشانی اش را پاک کرد اما بی فایده بود چون قطرات عرق دوباره از پیشانی اش می جوشیدند. کامران سردرگم و کلافه خود را به حوض رساند و دستمال یزدیش را در آب حوض خیس کرد و آن را به روی سرش انداخت اما این کار هم بی فایده بود زیرا چشمه جوشان پیشانی کامران مدام در حال جوش و سرازیر کردن عرق گرم بود. کامران نگاهی از سر خشم به درون آب انداخت و ماهی های قرمز و سیاه ته حوض را دید که به او نیشخند میزدند و مسخره اش می کردند و جوان طاقت مسخره شدن از سوی ماهی های فسقلی اما پر جنب وجوش را نداشت بنابراین سر را به طرف حوض خم کرد و با قدرت آن را در آب فرو برد و بعد از این که در قایقی نفسش را در سینه اش حبس کرد سر را از حوض بیرون کشید ماهی های ته حوض همراه سر کامران به روی آب آمدند و با چشمان ریز شان مات و متحیر به مرد جوان نگاه می کردند و از این همه قدرت و هیبت در آب گرم حوض برخود میلرزیدن کامران دستی در موهای مجعدش برد و تاب آنها را بیشتر کردن موهای مرد جوان فر خورد و عکس درون حوض نیز دچار پیچ و خم شد ماهیهای ته حوض به گوشه ای پناه بردن و از آنجا به تماشای مرد مشغول شدند. کامران هم پاچه های شلوارش را تا روی زانو بالا کشید و دو پایش را در آب حوض گذاشت و با چشمان زیبا و درشتش به ماهی ها فهماند که با آنها کاری ندارد ماهی ها که معنای نگاه نافذ و پرجذبه کامران را فهمیدند به آرامی در زیر پاهای و پناه گرفتند. کامران در فکر بود در فکر اینکه باید به بی پناهان پناه داد و باید به کمک مظلومان شتافت دستان کمک مرد جوان قوی و توانمند. حرکات آنها نیز بسیار تند و سریع بود لذا وقتی کسی به دستان او می نگریست احساس می کرد که قبل از این که دستهای کامران بر روی گردن و یا صورت و یا شانه کسی قرار بگیرد آن شخص در زیر فشار دستان کامران خوردن و خاکشیر خواهد شد اما ماهیهای حوض بزرگ چنین تصوری را نداشتند بنابراین دو تا از ماهی های کوچولو با یک حرکت نمایشی خود را به دامان کامران انداختند و شروع به دست و پا زدن کردند که مرد جوان با دستان قوی اما مهربانش آنها را گرفته و دوباره به حوض به زندگی برگرداندبانک کتاب بيستک شما را به خواندن اين کتاب دعوت ميکند. بيستک کتاب امکان خريد اينترنتي کتاب کمک درسي و کتاب هاي عمومي رمان و داستان را با تخفيف و ارسال رايگان فراهم ميسازد. معمولا هيچ گزينهاي در کنار کيفيت کالاي اجناس يک فروشگاه به جز تخفيف، نميتواند سيلي از مشتريان را به سوي خود به راه بياندازد؛ بهخصوص اگر اين تخفيف مربوط به فعاليت خريد و فروش کتابکمک درسي و کنکوري باشد که نياز مبرم اين ماههاي پاياني سال براي بچههاي کنکوري است. در چنين وضعيتي نقش پُررنگ بانک کتابهايي همچون بانک کتاب بيستک، بسيار نمايان ميشود. بانک کتاب بيستک با تخفيفهاي فراوان و تنوع محصولات در جهت ايجاد آرامش براي دانشآموزان و کنکوريهاي عزيز شرايط ويژهرقم زده است.