عنوان: خرید کتاب اوپال انتشارات شقایق
کتاب اوپال از مجموعه کتاب های انتشارات شقایق می باشد. در بخش ابتدایی کتاب آمده است: مثل تمام غروب های جمعه هوا دلگیر است و دلتنگ به طوری که تحمل جو شوخ و خوشحال بچه ها را ندارد دلش کمی سکوت و شاید یک لیوان چای بابونه حاج خانوم را میخواهد از همان چای بابونه هایی که هوش از سرش می برد این روزها بیشتر میگرنش عود می کند و خودش هم میداند علتش فقط پروانه است و خواسته های نامعقولش نوعی سردرگمی عمیق حالش را روزبهروز به وخامت می برد همین که آدم قسمتی از زندگی اش را فراموش کند انگار قسمتی از هویتش را از یاد برده است عصبی از این فکرهای هر روزه از چای جوشیده ایستگاه لیوانی برای خودش می ریزد و به هر حال بهتر از هیچ است برهان پشت سرش وارد آشپزخانه می شود. شما چرا قربان می گفتیم ما می ریختیم واسه ات. به لحن جالب و شوخش لبخند میزند میداند که اصلاً اهل تعارف نیست و مردانه پیشنهاد می دهد از زمانی که هر دو به این واحد آمده بودند چند سالی می گذرد و دیگر با اخلاق هم آشنا هستند در روزهای سخت بیماری کنار او و خانوادهاش بود تمام این چند سال دوست و رفیقش بود. لیوانی بر می دارد و همانطور که یکی هم برای برهان میریزد می گوید مثل اون دفعه نقشه ای برای من داری. نقشه چیه داداش حالا یه بارم سر به سرت گذاشتیم قرار نشد هر بار به رومون بیاری برهان چای را بر می دارد و با تشکر می گوید با این چای رنگینی که حاج خانوم داده میچسبه. دست دراز میکند برای برداشتن حبه قند که زنگ حریق به صدا در می آید چای را روی میز رها میکند برهان ظرف رنگینک را روی میز می گذارد که در اثر عجله روی زمین ولو میشود امیربهادر بی توجه به شکست ظرف با عجله بی سیم را برمی دارد همانطور که به سمت ماشین ها میروند آدرس محل حادثه از بیسیم پخش میشود. گروه سوار ماشین ها می شوند روی صندلی شاگرد جای می گیرد و رو به جابر که پشت فرمان نشسته می گوید فلکه سوم تهرانپارس خیابان سپهر جنب رستوران آریا میریم برای حادثه آوار حرکت کن. خودروها از ایستگاه خارج می شوند بی سیم را بالا می آورد و می پرسد جزئیات حادثه لطفاً صدا واضح از بیسیم پخش میشود. ضلع غربی یک ساختمان سه طبقه فرو ریخته نیروهای ایستگاه ۱۰۵ قبلاً به محل حادثه رسیدن به پسری ۱۴ ساله زیر آوار مانده حجم آوار زیاد به خاطر همین به نیروی بیشتری نیازه. درک میکند که چقدر کار سخت شده سعی می کند به خود مسلط باشد باید تمام توانش را برای کمک به کار بگیرد نگاهش به جابر میافتد بدون بستن کمربند ویراژ میدهد با عصبانیت می گوید ببند اون لامصب و چقدر تذکر بدم. جابر بی فوت وقت کمربندش را میبندد و زیر لب می گوید معذرت می خوام قربان شقیقه هایش را ماساژ می دهد مدعی رعایت اصول ایمنی و قوانین هستند بعد خودشان رعایت نمیکنند کمی زور دارد خیلی جاها اگر قوانین به درستی اجرا میشد حادثهها شکل نمیگرفتند خیلی ها تنها نمیشدن خیلیا خیلی چیزها را از دست نمیدادند. به محل حادثه که میرسم بین جمعیت راه باز میکند گروه قبلی در حال گودبرداری هستند خودش را معرفی میکند تا مشکلی پیش نیاید به اولین امدادگری که می رسد تقاضا می کند که اطلاعات دقیقتری در اختیارش بگذارند. دستی روی شانه اش قرار میگیرد برمیگردد سرهنگ فتوحی با همان صلابت و غرور همیشه پشت سرش ایستاده سلامت می کند و دست میدهد سرهنگ به جای پاسخ سلام میکند و دست می دهد. سرهنگ به جای پاسخ سلامش به قسمتی اشاره میکند. اونجا باید باشه ولی جای دقیق مشخص نیست مادرش میگه نیم ساعت قبل صحبت کردم و توی اتاقش بوده تو اتاقش تور ماهیگیری داشته که بچه ها و پیدا کردند قسمت غربی گودبرداری شده به خاطر عدم رعایت نکات ایمنی این ساختمان ریخته بهتر زودتر دست به کار شوید هنوز هیچ علامتی دال بر زنده بودنش نداریم.
بانک کتاب بیستک شما را به خواندن این کتاب دعوت میکند. بانک کتاب بیستک امکان خرید اینترنتی کتابهای مختلف را با ۲۰ تا ۵۰ درصد تخفیف و ارسال رایگان فراهم میسازد. معمولا هیچ گزینهای در کنار کیفیت کالای اجناس یک فروشگاه به جز تخفیف، نمیتواند سیلی از مشتریان را به سوی خود به راه بیاندازد؛ بهخصوص اگر این تخفیف مربوط به فعالیت خرید و فروش کتابهای کمک درسی و کنکوری باشد که نیاز مبرم این ماههای پایانی سال برای بچههای کنکوری است. در چنین وضعیتی نقش پُررنگ بانک کتابهایی همچون بانک کتاب بیستک، بسیار نمایان میشود. بانک کتاب بیستک با تخفیفهای فراوان و تنوع محصولات در جهت ایجاد آرامش برای دانشآموزان و کنکوریهای عزیز در شرایط ویژهی روزهای پایانی پاییز، زمستان خوبی را برای دانشآموزان عزیز رقم زده است.