بانک کتاب بیستک - فروش کتاب های کمک درسی

بیستک

پیشنهاد بیستک کتاب

محصولات مشابه

حباب نشر پرسمان

دسته: ادبیات و داستانی کد کالا: 7738 بازدید: 1,129 بار وضعیت: موجود نیست

کتاب حباب انتشارات پرسمان

عنوان: خرید کتاب حباب انتشارات پرسمان
 کتاب حباب از مجموعه کتاب های انتشارات پرسمان میباشد که در بخش ابتدایی کتاب آمده است‌‌. مریم نفس نان زنگ خانه را زد. صورتش سرخ شده بود از هیجان و قلبش تند تند می زد. آسیه هنوز دستش به دستگیره در بود که مریم خودش را انداخت داخل خانه. سلام سرسری کرد و با همان عجله به اتاقش رفت. روپوش مدرسه را از تن در نیاورده رفت سراغ کمد کتاب‌ها و هرچه داخلش بود بیرون ریخت دنبال برگه ای گشت که سال پیش آن را قاطی بقیه برگ ها انداخته بود حس خوبی به این قضیه نداشت نگران بود و از عکس العمل پدرش می ترسید. همیشه می ترسید فریادهای پدرش هنوز از روز قبل در گوشش بود بالاخره معلوم شد این دختر کدام گوری بوده و مادرش که مثل همیشه سعی می‌کرد پدرش را مجاب کند با فرزانه رفته بود که کتاب بخره و بعد جر و بحث همیشگی. اون یکی شوهر کرد رفت حالا نوبتی اینه. نمیخوای اینم از سرت باز کنی. همش تقصیر توئه زن اگه اینجوری پشتیبانش رو نکنی اینقدر خود سر نمیشه. اگه بهت میگفت باهاش می رفتی. مگه من بیکارم هر دفعه به خاطره یه کتاب و دفتر راه بیفتم تو خیابون. میگی چیکار کنه تو که نمیری منم یه سر دستم به کارخونه بنده. پس محسن چه کاره است. حالا مگه آل می برش. نرفتی بیرون که ببینی چه خبر کاش این پسر بود خیالم راحت می شد. محسن تازه هشت سالش بزار اونم بزرگ شه بهت میگم. لااقل میدونم پشت سرش حرفی نیست. غلط میکنه کسی بخواد پشت سر دختر من چیزی بگه اصلاً چه هستیم. مریم خودش رو دید که با چشم های پر از اشک پشت در اتاقش کز کرده و با هر دو دست گوشهایش را محکم گرفته. صدای خودش را از بین حقوق‌ها شنید این بگو مگوها کی میخواد تموم شه اون از تابستونا که سه ماه باید بشینم تو خونه در و دیوار رو بپام اینم از درس خوندم تفریحم فقط شده خونه عمه خاله. انسیه از داخل حال صدا زد مگه ناهار نمیخوای. مریم بلند گفت نه مامان. هیچ اشتها نداشت. دلش شور میزد. برای بار چندم تمام ورقه ها را چک کرد لایه تمام کتاب ها و جزوه ها را گشت فکر کرد یعنی برگه تاحالا سالم مونده نکنه جزو همون کاغذایی باشه که محسن باهاشون موشک درست می کرد. با فکر آخری بیشتر هل برش داشت از محسن هرچی بگی بر میاد اگه نباشه چه کار کنم ب فرهاد قول دادم با تکرار اسم فرهاد باز دست و پاش لرزید یک بار دیگر در ذهن مجسم کرد تقریباً ۲۰ ساله با قدی متوسط که هیکلش را پر نشان می‌داد. صورتی گندم گون و نه چندان کشیده و موهایی کم صاف ریخته بود رو پیشانی به رنگ چشمهاش دقت نکرده بود آن موقع تمام هوش و حواسش به طرز نگاهش بود و آن لبخند و بعد توانسته بود برای چند لحظه کوتاه با او صحبت کند. اولین بار او را همراه فرزانه جلوی مدرسه دیده بود با جوان دیگر ایستاده بود و هر دو منتظر به نظر می رسیدند با یادآوری آن روز مریم یکبار دیگر سنگینی ان نگاه را در خودش حس کرده و حال و روزش مثل همان موقع هم آن موقع که ناخواسته نگاهش به طرف او چرخیده بود و لبخندش را به روی خودش دیده بود. حالا همین امروز فرهاد خواسته بود با او صحبت کند و بدون اینکه فکر کند کجا کی و چطور. با رضایت سر تکان داده بود و حالا تمام امیدش به این رضایتنامه کذایی بود. دوباره افتاد به جان کتاب ها و جزوه هاش اگه پیدا نشد ای اگه پاره شده باشه اگه نشه تاریخش رو درست کرد. اگر ها همینطور می‌آمد و کوبیده می‌شد رو اعصابش. یکی از جزوه های سال قبل را ورق زد یهو چشمش افتاد به برگه تا نخورده سریع آن را از وسط جزوه قاپید پشت رویش را با دقت وارسی کرد و چند بار دیگر تا اینکه مطمئن شد که حتی یک خال هم روی آن نیافتاده چشم هایش را بست.بانک کتاب بيستک شما را به خواندن اين کتاب دعوت ميکند. بيستک کتاب امکان خريد اينترنتي کتاب‌ کمک درسي و کتاب هاي عمومي رمان و داستان را با تخفيف و ارسال رايگان فراهم مي‌سازد. معمولا هيچ گزينه‌اي در کنار کيفيت کالاي اجناس يک فروشگاه به جز تخفيف، نمي‌تواند سيلي از مشتريان را به سوي خود به راه بياندازد؛ به‌خصوص اگر اين تخفيف مربوط به فعاليت خريد و فروش کتاب‌کمک درسي و کنکوري باشد که نياز مبرم اين ماه‌هاي پاياني سال براي بچه‌هاي کنکوري است. در چنين وضعيتي نقش پُررنگ بانک کتاب‌هايي همچون بانک کتاب بيستک، بسيار نمايان مي‌شود. بانک کتاب بيستک با تخفيف‌هاي فراوان و تنوع محصولات در جهت ايجاد آرامش براي دانش‌آموزان و کنکوري‌هاي عزيز شرايط ويژه‌رقم زده است.