بانک کتاب بیستک - فروش کتاب های کمک درسی

بیستک

پیشنهاد بیستک کتاب

محصولات مشابه

بیوه نشر ملیکان

دسته: ادبیات و داستانی کد کالا: 7785 بازدید: 1,074 بار وضعیت: موجود نیست

کتاب بیوه انتشارات ملیکان

عنوان: خرید کتاب بیوه انتشارات ملیکان
 کتاب بیوه از مجموعه کتاب‌های انتشارات ملیکان می باشد که در بخش ابتدایی کتاب آمده است. میدونستم صدای پاهاش رو از راه رو بشنوم صدای قدم هاش با کفش های پاشنه بلند لباس های خوش فرمی تنش بود ژاکتی با دکمه های بزرگ و پیرهن سنگینی تا زیر زانو با یک عینک رو سرش. موهاشو از رو صورتش کنار زد. یه شاهد یهوه نیست یا برای مهمونی نیومده. خبرنگار به نظر میاد اما یک خبرنگار معمولی نیست. دومین نفر امروزه و چهارمی تو این هفته. امروز تازه چهارشنبه است  است. شرط میبندم الان میگه ببخشید بد موقع مزاحم شدم. همشون همین رو میگن بعدش اون قیافه مسخره رو به خودشون میگیرن انگار دارن احتیاط میکنن. می خوام منتظر شم ببینم دو دفعه زنگ میزنه یا نه. امروز که اون مرده دو دفعه زنگ نزد. بعضی هاشون که اصلاً تابلوئه میرن این کار را بکنند و به محض این که دستشان را از روی زنگ برمی‌دارند با سرعت هرچه تمامتر برمیگردن سمت ماشین و میرم به رئیس شون می گن در زدیم اما خونه نبود. رقت انگیز. دوباره زنگ زد. بعد محکم در زد. اینجوری تق تق تق تق. مثل پلیسا. من را دید که از پشت پنجره نگاهش می کنم. لبخند زد. یه لبخند هالیوودی. مامانم همیشه عادت داشت این رو بگه. دوباره در زد. در رو که باز کردن بطری شیر را گرفتم و گفتم نمی خوای این رو از اینجا برداری فاسدمیشه ها. میتونم بیام تو. کتری رو گذاشتی. نمی تونستم نفس بکشم چه برسه به اینکه حرف بزنم. دوباره خندید سرش را کج کرد سمت شونه اش و گفت کیت هستم کیت واترز خبرنگار دیلی پست. گفتم منم... تازه یادم افتاد اصلا نپرسیده من کی ام. گفت شما را می شناسم خانم تیلور. حرفی که گفته نشد این بود تو کجای داستانی. گفت اینجا وانسیم. به محض گفتن این جمله داخل شد از ماوقع و این که سکوت من را به نشانه اجازه ورود و داخل شدن به آشپزخانه برای چای درست کردن تلقی کرده بود جا خوردم. پشت سرش رفتم تو. آشپزخونه ام خیلی بزرگ نیست برای همین وقتی داشت کتری رو پر میکرد بهم خوردیم. همه کابینت هام رو برای پیدا کردن فنجان و شکر گشت و من همونجوری هم اونجا وایساده بودم و نگاه می کردم و می ذاشتم هر کاری می خواهد بکنه.... شروع کرد به نظر دادن درباره کابینتها چه آشپزخانه تر وتمیز و دوست داشتنی آرزو داشتم مال منم این شکلی بود شیر را گذاشتی توی یخچال. احساس میکردم یه دوست داره باهام حرف میزنه. اونجوری که فکر می‌کردم خبرنگارها حرف میزنن نبود. فکر می کردم مثل پلیس ها حرف میزنن یا آدم را سین جیم می کنند. یه چیزی مثل بازجویی یا اثبات بی گناهی. چیزی که شوهرم گلن میگفت. اما به هر حال اون طوری نبود. گفتم آره واسه اینکه درهای سفید و دستگیره های قرمز تمیز به نظر میان انتخابشون کردیم. وایساده بودم و با یه خبرنگار درباره کابینت حرف میزدم گلن هم حتماً قبلاً همچین گفتگو هایی داشته. گفت از این طرف درسته. در پذیرایی را باز کردن. مطمئن نبودم که دلم میخواست اینجا باشه یا نه حتی نمی دونستم چه احساسی دارم. خیلی درست نبود اون لحظه درباره اش حرف بزنم. لیوان چایی توی دستش بود و نشسته بود و حرف میزدیم بامزه بود از توجه ش خیلی لذت می بردم.بانک کتاب بيستک شما را به خواندن اين کتاب دعوت ميکند. بيستک کتاب امکان خريد اينترنتي کتاب‌ کمک درسي و کتاب هاي عمومي رمان و داستان را با تخفيف و ارسال رايگان فراهم مي‌سازد. معمولا هيچ گزينه‌اي در کنار کيفيت کالاي اجناس يک فروشگاه به جز تخفيف، نمي‌تواند سيلي از مشتريان را به سوي خود به راه بياندازد؛ به‌خصوص اگر اين تخفيف مربوط به فعاليت خريد و فروش کتاب‌کمک درسي و کنکوري باشد که نياز مبرم اين ماه‌هاي پاياني سال براي بچه‌هاي کنکوري است. در چنين وضعيتي نقش پُررنگ بانک کتاب‌هايي همچون بانک کتاب بيستک، بسيار نمايان مي‌شود. بانک کتاب بيستک با تخفيف‌هاي فراوان و تنوع محصولات در جهت ايجاد آرامش براي دانش‌آموزان و کنکوري‌هاي عزيز شرايط ويژه‌رقم زده است.