بانک کتاب بیستک - فروش کتاب های کمک درسی

بیستک

پیشنهاد بیستک کتاب

محصولات مشابه

حوریه نشر افراز

دسته: ادبیات و داستانی کد کالا: 7920 بازدید: 274 بار وضعیت: موجود نیست

کتاب حوریه انتشارات افراز

عنوان: خرید کتاب حوریه انتشارات افراز
 کتاب حوریه از مجموعه کتاب‌های انتشارات افراز می باشد که در بخش ابتدایی کتاب آمده است..... مریدانش گفتن نرو آقا جمال.... بال بلند پیراهنش را گرفتند و تاکید کردند آقایی چون شما‌.... رفتن به کور دهی چون گنداب.... بر سپیدنای بال پیراهنش بوسه ای نهادند و افزودند. برای یک کار بی ارزش.... و بوسه ای دیگر بر موهای بلند از فرق وا گشوده اش که اسیر آمد و رفت ملتهب باد بود.... این را به ما نوکرا بسپار... و بوسه ای دیگر بر پیشانی اش که بارش براده‌های نرمه آفتاب را منعکس می‌کرد.... شاید بتوانیم خدمتی کرده باشیم... و بوسه ای دیگر بر سپیدی بال پیراهنش که روی شلواری سپیدتر افتاده بود.... نرو جمال آقا...... جمال انگشتان باریک و سفیدش را در سینه داغ و آسمان به پرواز درآورد و پاسخ داد. نگران نباشید عزیزانم... زود برمیگردم.... فردا صبح.... هم اینجا..... از جوشش اشک های آتشین مریدانش روی برگردان و پا بر رکاب مینی‌بوس گذاشت و سبک نای کالبدش را بالا کشید. ناگهان از دیدن آن چند دهاتی نشسته بر صندلی ها نفس بند آمد. خواست برگردد اما گویی خالی صندلی‌ها صدایش میزد. زیر آسمان کوتاه مینی‌بوس دولا شد و در باریک نای راهرو قدم گذاشت. توی افتادگی چشم هایش چاهک دهان پسر بچه ای را یافت.... گنداب آقا..... جمال لب های قیطانی اش را به لبخندی خشک سپرد..... بله پسر جان.... پسر بچه با خاکی انگشتهایش ردیف کهنه صندلی ها را نشانه رفت.... بروید آن آخر ماخرا.... جا زیاده.... جمال هم چنان که پارگی صندلی ها را برای نشستن از نظر می گذراند گفت ممنون..... فریاد  پسر بچه را شنید که از رکاب مینی بوس پایین افتاد گنداب... گنداب.... جا نمانید.... جمال در آن انتهای ملتهب روی پارگی صندلی که نشست خاک و غباری خشک کوتاهی آسمان مینی‌بوس را پر کرد. دستش را بر بینی اش گذاشت تا بیش از این دچار بو ماندگی و عرق نشود. نفس از سینه اش گریخت.... دست های مدریدانش در آن سوی شیشه خاک نشسته مینی‌بوس پروازی هماره یافت.... خداحافظ آقا جمال.... خداحافظ جمال آقا... جمال برای آن بغض‌های دچار آفتاب دست تکان داد و از پراکندگی شان روی برگرداند. بی اعتنا به آن غبار رقیق و پچپه ی تک مسافرانی خمار تسبیح دانه ریزش را توی باریکنان انگشت ها به زمزمه واداشت... سبحان الله.... سبحان الله.... سبحان الله..... پیرمرد مسافر صندلی جلو روی برگردان و ردیف زرد و درهم ریخته دندان‌هایش را بر هم سایید و همچنان که بوی تند دهانش را به سوی زیرهای جمال شلیک میکرد گفت. سلام حاج آقا.... جمال در حالی که از آن روی تند روی برمی‌گردانند پاسخ داد سلام.... نگاهش را به سوی پراکندگی نگاه های مسافران کلافه از گرما تکرار کرد... سلام... سلام... پیرمرد در ازنای گردنش را بیشتر چرخاند تا برق پیشانی جمال کاسه خانه ی چشم هایش را لبریز کند.... شما هم راهی گندابید.... بوی دهان شبیه بوی مانده آبی کبود می مانست..... جمال موهای بلند ازفرق را گشوده اش را تکان داد و نر مای ریشه بلندش را دست کشید و شمرده گفت. ان.... شا.... الله.... سیاه و سفیدی ریشش به رقصی کوتاه دچار شد... اگر... خداوند جل جلاله... بخواهد.... پیرمرد بزاق سرگردان لای لبهای تناسب بسته اش را با پرزهای زبان صید کرد و گفت‌ بیرون مینی بوس شنیدم که شاگردان تان التماس میکردند به گنداب نروید‌.... از ما هم می‌شنوید حاج آقا به گنداب نروید.بانک کتاب بيستک شما را به خواندن اين کتاب دعوت ميکند. بيستک کتاب امکان خريد اينترنتي کتاب‌ کمک درسي و کتاب هاي عمومي رمان و داستان را با تخفيف و ارسال رايگان فراهم مي‌سازد. معمولا هيچ گزينه‌اي در کنار کيفيت کالاي اجناس يک فروشگاه به جز تخفيف، نمي‌تواند سيلي از مشتريان را به سوي خود به راه بياندازد؛ به‌خصوص اگر اين تخفيف مربوط به فعاليت خريد و فروش کتاب‌کمک درسي و کنکوري باشد که نياز مبرم اين ماه‌هاي پاياني سال براي بچه‌هاي کنکوري است. در چنين وضعيتي نقش پُررنگ بانک کتاب‌هايي همچون بانک کتاب بيستک، بسيار نمايان مي‌شود. بانک کتاب بيستک با تخفيف‌هاي فراوان و تنوع محصولات در جهت ايجاد آرامش براي دانش‌آموزان و کنکوري‌هاي عزيز شرايط ويژه‌رقم زده است.