بانک کتاب بیستک - فروش کتاب های کمک درسی

بیستک

پیشنهاد بیستک کتاب

محصولات مشابه

پریا نشر علی

دسته: ادبیات و داستانی کد کالا: 8051 بازدید: 936 بار وضعیت: موجود نیست

کتاب پریا انتشارات علی

عنوان: خرید کتاب پریا انتشارات علی
 کتاب پریا از مجموعه کتاب‌های انتشارات علی می باشد که در بخش ابتدایی کتاب آمده است. بانو سرش را از پنجره بیرون آورد و با دقت نگاهی به حیاط انداخت اما هیچ اثری از پریا نبود به ناچار پنجره رابست و مدتی بعد از پله های حیاط پایین آمد کنار حوض ایستاد و بلند صدا زد. پریا... پریا باز تو کجا رفتی دختر. اما یه صدای تو صدای خش خش برگها و صدای آواز دسته جمعی گنجشکان به گوشش نخورده هنوز بلاتکلیف ایستاده بود غافل از اینکه یک جفت چشم سیاه و شیطان از لابلای شاخه های درخت او را تماشا می کند بار دیگر صدایش در حیاط موج برداشت. پریا مامان کجایی. و بلافاصله صدای شاد و بیخیال پریا را از سمت راستش شنید من اینجام. بانو چرخید صدا از سمت درخت کهنسال بود به سمت درخت رفت و با دقت بالای شاخه‌ها را نگاه کرد پریا را روی اولین شاخه درختی در حالی که نشسته بود و با بی اعتنایی پاهایش را تکان می داد سرش را تکان داد و با لحنی سرزنش بار گفت. باز تو رفتی بالای درخت پریا بلند و کودکانه خندید بانو دستش را حمایل چشمانش کرد و محکم گفت. بیا پایین پریا روی شاخه درخت ایستاد بانو نگران فریاد زد. می افتی دختر کار دست خودت میدی زود بیا پایین پریا به چهره نگران مادرش نگریست لبخند زد و گفت. مامان اگه بدونی این بالا چه صفایی داره از این بالا دنیا یه رنگ دیگه است بانو در حالی که هنوز نگران بود گفت بیا پایین عزیزم زشت بچه نیستی پریا این کارا از تو بعیده. پریا باز خندید لحن نگران بانو باعث شد دوباره روی شاخه بنشیند در دستش تکه چوبی بود نگاهی به آسمان انداخت و باز دوباره به صورت نگران بانو خیره شد و پرسید کارم داشتی. بانو کمی عقب رفت نفس کشید و گفت تلفن کارت داشت هرچی صدات کردم بی فایده بود. پریا کمی خم شد و پرسید لابد هنگامه بود. بانو سرش را به علامت تایید تکان داد و زیر لب گفت. گفت باهاش تماس بگیری حالا با احتیاط بیا پایین الان پویا میاد و.... ادامه حرفش را نگفت پریا خندید و گفت باشه شما برو تو من الان میام. بانو دیگر حرفی نزد و آرام به سمت ایوان بزرگ و سنگینی نگاه شوخ و پر از شیطنت پریا تا کنار در او را بدرقه کرده پریا بار دیگر نگاهش را به آسمان دوخت توده ابر تیره ای بالای سرش بود آسمان را به یک بار دیگر ایجاد و نور خورشید ضعیف‌تر از دقایقی قبل چند ثانیه گذشت تا اینکه ابرها حرکت کردن و باز آسمان روشن شد. چیزی مثل یک نقطه سیاه و پرشتاب از مقابل چشمانش گذشت سرش همراه ان نقطه چرخید و نگاه چشمان کنجکاو و کبوتری خسته را دید با دیدن کبوتر لبخند زد و کمی به جلو خم شد. کبوتر خسته و گرمازده لب حوض فرود آمد سینه اش قهوه ای سوخته بود و به شدت بالا و پایین می رفت سر کبوتر با لرزش تکان میخورد کمی آب خورد و باز با آسمان پر کشید. پریا ایستاد تا خودش را برای پایین رفتن آماده کند اما صدای در موجب شد بی حرکت بایستد و چشمانش به در خیره شد با دیدن قامت کشیده پویا لبخندی بر شیطنت بر لبش نشست و چشمانش برق زد. آنقدر منتظر شد تا پویا درست به درخت رسید تکه چوبی را که در دست داشت با شدت به سمت پویا پرت کرد که چوب درست روی گردن پویا فرود آمد و صدایش به گوش پریا رسید.بانک کتاب بيستک شما را به خواندن اين کتاب دعوت ميکند. بيستک کتاب امکان خريد اينترنتي کتاب‌ کمک درسي و کتاب هاي عمومي رمان و داستان را با تخفيف و ارسال رايگان فراهم مي‌سازد. معمولا هيچ گزينه‌اي در کنار کيفيت کالاي اجناس يک فروشگاه به جز تخفيف، نمي‌تواند سيلي از مشتريان را به سوي خود به راه بياندازد؛ به‌خصوص اگر اين تخفيف مربوط به فعاليت خريد و فروش کتاب‌کمک درسي و کنکوري باشد که نياز مبرم اين ماه‌هاي پاياني سال براي بچه‌هاي کنکوري است. در چنين وضعيتي نقش پُررنگ بانک کتاب‌هايي همچون بانک کتاب بيستک، بسيار نمايان مي‌شود. بانک کتاب بيستک با تخفيف‌هاي فراوان و تنوع محصولات در جهت ايجاد آرامش براي دانش‌آموزان و کنکوري‌هاي عزيز شرايط ويژه‌رقم زده است.