عنوان: خرید کتاب المثنی انتشارات روزنه
کتاب المثنی از مجموعه کتابهای انتشارات روزنه می باشد که در بخش ابتدایی کتاب آمده است. بالای کمد رختخواب ها را باید خالی کنم این آخرین جای خانه است همیشه میترسیدم چهار پایه بیاورم و بگذارم اینجا و از آن بروم بالا صبح زود مازیار وسایل را برد و اسباب کشی کرد. دیگر جز چند تکه روزنامه و دوتا کارتون پاره پوره با یک بالش و پتوی مسافرتی برای خواب طولانی من چیزی توی خانه نمانده. هر سال ۱۹ بهمن که می شود حال و روزم اینجوری است یک جورایی بیقرار میشوم و میلولم لابه لای کتاب هایم هنوز هم که هنوز است نمی توانم به خاطر خوردن این قرص ها صبح ها زود بیدار شوم. مازیار گفت تا هر وقت دوست داشتم بخوابم و این رختخواب و وسایل شخصی ام را خودم با ماشین بیاورم. دکتر رحیمیان دائم می خواهد به من تفهیم کند که باید صبور باشم در دراز مدت تا اضطراب و دلشوره ام رفع بشود. این قرصها چیزی به من نداده که هیچ سحرخیزی را هم از من گرفته هر بار که گیج و منگ بیدار می شوم هر چه فحش عالم است نثار دکتر می کنم. قرص ها که تمام میشوند دلشورم می شود چند برابر آن وقت دیگر چهارچنگولی دوباره خودم را میرسانم به مطب نیمه تاریک و شیک در بالای شهر خودم میدانم که شدهام یک معتاد تمام عیار. میدانم میدانم همش تقصیر این ۱۹ بهمن است چه قدر امروز دیر میگذرد تا بیاید و برود دلشوره ام بدتر و بیشتر می شود از همین تاریخ هم شروع شد. بهمن ماه که می رود همش فکر می رود پیش همین کارتون سفید رنگ بالای کمد. چند سال بردم آن را گذاشتم زیر صندوقچه انباری خانمان در شهرستان لایه لباس های زمستانی که بوی نفتالین میدادند. عاشق بوی نفتالین بودم بعضی از بوها با بعضی وسایل قاطی می شدن به راحتی هم از بین نمی رود. همینش را خیلی دوست داشتم مازیار با تینا از صبح زود رفتن در آپارتمان جدیدمان برای تینا تخت خریده است و میز آرایش کوچک یاسی رنگ تینا را برده آن جا برای دکوراسیون اتاقش آپارتمان بزرگ و نوساز است. حسرت میخورم چرا نتوانستی مکانی را که دوست داشتیم با هم توی شمال بسازیم و کارش را تمام کنیم خانه تمام نشد و تو هم آب شدی رفتی توی زمین ولی هر مرحله از ساختنش که میگذشت میگفتی نیم ساعتی از خانه مان تا آنجا را پیاده روی کنم و بیایم ببینم که تا کجا پیش رفته و باب سلیقه ام هست یا نه. دکتر حیان میگوید توی زندگیت مشکل خاصی داری کمی فکر میکنم و بعد برایش توضیح میدم که نه مازیار مرد آرام و خوش قلبی است. تینا هم بهترین دختری است که هر مادری آرزوی داشتنش را دارم. دکتر روی گونه هایش سوراخ های ریزی دارد از جای آبله لابد. روی گونه هایش دست می کشد این دلشوره ها ماله الانت نیست از همان سالهای قبل تو وجودت مونده تازه داره تاثیرش روی تو نشون میده. این را که خودم میدانم دیگر خودم یک پا شدم روان درمانگر دکتر زل می زند توی چشمهایم دلیل زندگی بر فراز و نشیب گذشته ات هست و از من قول میگیرد که راجع به آن جز با خودش با هیچ کس حتی مازیارم حرفی نزنم.بانک کتاب بيستک شما را به خواندن اين کتاب دعوت ميکند. بيستک کتاب امکان خريد اينترنتي کتاب کمک درسي و کتاب هاي عمومي رمان و داستان را با تخفيف و ارسال رايگان فراهم ميسازد. معمولا هيچ گزينهاي در کنار کيفيت کالاي اجناس يک فروشگاه به جز تخفيف، نميتواند سيلي از مشتريان را به سوي خود به راه بياندازد؛ بهخصوص اگر اين تخفيف مربوط به فعاليت خريد و فروش کتابکمک درسي و کنکوري باشد که نياز مبرم اين ماههاي پاياني سال براي بچههاي کنکوري است. در چنين وضعيتي نقش پُررنگ بانک کتابهايي همچون بانک کتاب بيستک، بسيار نمايان ميشود. بانک کتاب بيستک با تخفيفهاي فراوان و تنوع محصولات در جهت ايجاد آرامش براي دانشآموزان و کنکوريهاي عزيز شرايط ويژهرقم زده است.