بانک کتاب بیستک - فروش کتاب های کمک درسی

بیستک

پیشنهاد بیستک کتاب

محصولات مشابه

پاس عطش نشر ثالث

دسته: ادبیات و داستانی کد کالا: 8433 بازدید: 1,146 بار وضعیت: موجود نیست

کتاب پاس عطش انتشارات ثالث

عنوان: خرید کتاب پاس عطش انتشارات ثالث
 کتاب پاس عطش از مجموعه کتاب‌های انتشارات ثالث می باشد که در بخش ابتدایی کتاب آمده است. طول و عرض سه قدمی برجک نگهبانی را حسین تشنه لب می رود و می آید بادی نمی جنبد با هر قدم کلاه آهنی گشاد مانند لگنی روی گردن باریکش لق لق می زند و در گوشش دنگ‌دنگ صدا می کند روی لباس سربازی جابجا عرق شوره  آرزو میکند کاش هنوز عرق داشت تا راه که میرود کمی خنک شود. ژ ۳ هزار کیلویی روی شانه‌اش سنگینی می‌کند و چهار خشاب آویزان از فانسقه عاجزش کرده است به دیواره برجک تکیه می‌دهد تفنگ رو از روی شانه برمی‌دارد قنداقش را روی نوک پوتین می‌گذارد و لوله آن را به رانش تکیه می‌دهد کناره سر را روی دیوار برج می‌گذارد دیوار آهنی داغ است خیلی داغ. کمی که می ماند عادت می کند خمیازه می کشد بعد از خمیازه هنوز دلش میخواهد چشم هایش همانطور بسته بماند... خوش است که حال نداشته باشی پلک باز کنی... خسته از کار باغ تکیه داده باشی به تنه کلفت و محکم نخلی کنار چشمه یا توی کپر دراز کشیده باشی و کاکاعیسو از ته نخلستان ناله سر داده باشد و دلت بسوزد برای پرنده که همیشه تنهاست. و هرچه می خواند برادر به غربت رفته اش بر نمی گردد.... صدای سوزناک سوت توپ دوربرد سکوت سمج ظهر را خط می‌اندازد و در جایی دور منفجر می‌شود حسین تفنگ را به شانه می آویزد و انگشتان زخمی پاها را درون پوتین تنگ جمع می‌کند خمیازه می‌کشد طولانی و کشدار یادش نمی‌آید خواب درست و حسابی چطور است از روزی که از پادگان آموزشی تقسیم شده بودند تا حالا کارش شده بود پاس دادن. پایان آموزش به خط خبر داری ساده بودم و سرگروهبان سرتاپاشان را برانداز می کرد اونایی که بلدن سازی بزنن بیان بیرون. حسین پقی زد زیر خنده که خودش گفته بود مگه سربازی جای ساز زدنه یاد اسا کنعان افتاده بودم که توی عروسی ها روی حلبی وارونه ای می نشست قیف سازش را رو به آسمان می گرفت و لپش که پر و خالی می شد رگ گردنش ورم می‌کرد و ساز قیقه می‌داد حسین و بچه‌ها کرکر خندیدند. سرگروهبان قاره داد نخند گستاخ... بشین پامرغی برو تا اونجا برگرد. حسین نشست با هر دو دست پشت پاهایش را گرفت و تا پا مرغی برود کنار سیم‌های خاردار برگردد مرغ‌های مادرش توی گوشش قد قد قدا کردند و همراه او تا کنار سیم ها هرچه روی زمین خشک نوک‌زدن دانه‌ای پیدا نکردن و سرگروهبان که گفت بلند شو و بدو بیا بی انضباط پر کشیدند از روی سیمهای خاردار در رفتن و حسین تنها برگشت آخر صف ایستاد. نفس نفس میزد. اونایی که رانندگی بلدن بیان بیرون. حسین حیرت زده به راننده ها نگاه می کرد و با بچه ها دنبال ماشین هندوانه می دوید و هرچه می گردد دستش به میله وانت نمیرسید...بانک کتاب بيستک شما را به خواندن اين کتاب دعوت ميکند. بيستک کتاب امکان خريد اينترنتي کتاب‌ کمک درسي و کتاب هاي عمومي رمان و داستان را با تخفيف و ارسال رايگان فراهم مي‌سازد. معمولا هيچ گزينه‌اي در کنار کيفيت کالاي اجناس يک فروشگاه به جز تخفيف، نمي‌تواند سيلي از مشتريان را به سوي خود به راه بياندازد؛ به‌خصوص اگر اين تخفيف مربوط به فعاليت خريد و فروش کتاب‌کمک درسي و کنکوري باشد که نياز مبرم اين ماه‌هاي پاياني سال براي بچه‌هاي کنکوري است. در چنين وضعيتي نقش پُررنگ بانک کتاب‌هايي همچون بانک کتاب بيستک، بسيار نمايان مي‌شود. بانک کتاب بيستک با تخفيف‌هاي فراوان و تنوع محصولات در جهت ايجاد آرامش براي دانش‌آموزان و کنکوري‌هاي عزيز شرايط ويژه‌رقم زده است.