بانک کتاب بیستک - فروش کتاب های کمک درسی

بیستک

پیشنهاد بیستک کتاب

محصولات مشابه

گیسو نشر یک فکر

دسته: ادبیات و داستانی کد کالا: 8571 بازدید: 310 بار وضعیت: موجود نیست

کتاب گیسو انتشارات یک فکر

کتاب گیسو انتشارات یک فکر
اسمیتا دهکده بادلاپور آواتار پرادش هندوستان اسمیتا با حس عجیبی بیدار شد یک دلشوره شیرین گویی شاپرکی ناشناس در وجودش وول می خورد امروز روز مهمی است روزی که تا آخر عمر در خاطرش خواهد ماند امروز دخترش به مدرسه خواهد رفت مدرسه جایی که حتی پای اسمیتا هم به آن نرسیده بود آدم‌هایی مثل او اینجا در بادلاپور حق رفتن به مدرسه را نداشتند اسمیتا یک دالیت است یک غیرقابل لمس یک نجس همان‌هایی که گاندی آنان را فرزند خدا می‌نامید ترک شده از نظام چهار کاستی یا چهار طبقه ای هندو رانده شده توسط همگان یک نژاد مطرود از نظر دیگران ناخالص که حق و اجازه معاشرت با بقیه را ندارند آشغالهایی که باید به دور انداخته شوند علف های هرز اجتماعی که چاره شان وجین شدن است همچون اسمیتا میلیون‌ها نفر در حوالی دهات و روستاها زندگی می‌کنند در حاشیه اجتماع درحومه بشریت اسمیتا هر روز صبح همان کار همیشگی را می‌کند مثل صفحه گرامافون خط خورده ای که دائماً صدای همان سمفونی جهنمی از آن بیرون می آید هر روز صبح در کلبه خرابه شان از خواب بیدار می‌شود کلبه ای در کنار مزرعه جات ها صورتش را می شوید آب را از شب قبل از چاه جداگانه و دور از دسترسی که منحصر به دالوت هاست کشیده است چاه آبی که متعلق به بقیه مردم دهکده است بسیار نزدیکتر و دم دست تر است ولی برای دالیت ها اجازه استفاده از آن اکیداً ممنوع است این چاهها مختص کاست های برترند چه بسا کسانی که جان خود را به خاطر سرپیچی از این امر از دست داده‌اند اسمیتا حاضر می‌شود موهای لالیتا را شانه می زند بوسه ای به ناگاراجان می دهد سپس سبد حصیری اش را به دست می‌گیرد سبدی که از مادرش به او رسیده و تنها با دیدنش حالت تهوع به وی دست می‌دهد سبدی با بوی تند و زننده و دائمی سبدی که تمام روز همچون صلیبی به دوش می کشد یک بار سنگین باری قبیح و موهن گویی که آن سبد چوبه دار اسمیتا بود در این زندگی یک لعنت یک تنبیه مجازات عمل نادرستی در یکی از زندگی های گذشته در نهایت این زندگی نیز مهمتر از زندگی های قبلی و بعدی نبود به قول مادرش این هم یکی از همه زندگی هاست شانس او اما این زندگی بود دارمای او این بود جایگاهش در دنیا قسمت و نصیبش از زندگی این بود شغلی که از مادر به دختر می رسد نسل به نسل آشغال جمع کنی این اسمی محترمانه بود برای کاری بی احترام نام واقعی اش شاید کثافت جمع کنی بود در اصطلاح انگلیسی آنان را اسکونجر  می‌نامیدند شغل اسمیتا قابل تعریف نیست تمام روز جمع آوری مدفوع دیگران با دست برهنه وقتی مادرش برای اولین بار او را با خود به سر کار برده بود شش سال داشت هم سن و سال امروز لالیتا مادر سفارش کرد که خوب به او نگاه کند و بعد همان کار را انجام دهد بوی تندی که به مشامش خورده را هرگز از یاد نمی برد چنان تیز گویی دسته ای زنبور بینی اش را نیش زده باشند بوی غیرقابل تحمل بوی غیر انسانی روی پیاده رو بالا آورده بود عادت می کنی مادرش گفته بود هیچ وقت نمی شود عادت کرد اسمیتا یاد گرفته بود نفس را در سینه حبس کند یاد گرفته بود در یک جور آپنه زندگی کند پزشک دهکده تاکید به تنفس متعادل کرده بود به مادر گفته بود باید نفس بکشد نمی‌بینی که سرفه بدی سراغش آمده باید غذا بخورد اسمیتا اشتهایش را خیلی وقت بود که از دست داده بود حتی دیگر به یاد نمی آورد گرسنگی چه حسی دارد او کم غذا میخورد حداقل ممکن تنها یک مشت برنج در روز که به زور قورت میداد دولت قول سرویس های بهداشتی در تمام کشور را داده بود افسوس که هیچ کدامشان در این محدوده دیده نشد در بادلاپور مثل خیلی جاهای دیگر هندوستان مردم قضای حاجتشان را بیرون از خانه ها کنار کوچه و خیابان هر کجا که می شود و می توانند انجام می دهند زمین همه جا آلوده است رودها جویبارها مراتع همه جا آلوده است آلوده از خروارها و خروارها فضولات انسانی و همین به چشم برهم زدنی باعث شیوع بیماری و اپیدمی می شود سیاستمداران این را می‌دانند می‌دانند که اولین خواسته مردم تاسیس سرویس‌های بهداشتی است قبل از اصلاحات قبل از تساوی حقوق اجتماعی حتی قبل از اشتغال زایی همگی خواهان تاسیس توالت‌های عمومی و خصوصی هستند خواهان داشتن حق انجام خصوصی‌ترین احتیاج انسانی در خلوت و به طرز آبرومند در روستاها زنان باید منتظر بمانند تا شب شود تا بتوانند در تاریکی نیاز خود را برطرف نمایند همین هم برایشان خطرناک است چرا که در شب احتمال قرار گرفتن در معرض حمله برایشان وجود دارد آدم های خوش شانس تر چاله‌ای در گوشه حیاط خانه کنده اند و یا قسمتی را که آن را توالت خشک می نامند به این کار اختصاص داده‌اند مدفوعشان در عرض روز در آن چاله می‌ماند و هر روز توسط زنهای دالیت با دست بدون دستکش تخلیه می‌شود توسط دست زن هایی مانند اسمیتا کار اسمیتا از ساعت ۷ صبح شروع می‌شود او سبد و جاروی حصیری اش را همراه خود می‌برد وقتی برای تلف کردن نیست می‌داند که باید به ۲۰ خانه سر بزند از کنار خیابان راه می رود سرش پایین است و چهره اش را زیر چادری می‌پوشاند در برخی روستاها زنهای دالیت باید حضورشان را با زدن پر کلاغ به لباسشان مشخص نمایند در جایی دیگر حتماً باید با پای برهنه وارد روستا شوند همه داستان زنی را که با دمپایی به روستایی رفته بود می دانستند...
گاهی اوقات تجربه یک خرید مناسب کتاب کمک درسی یا خرید کتاب کنکور از بانک کتاب با مزایای ویژه می‌تواند تبدیل به عادتی همیشگی برای سایر خریدهای اینترنتی شود حال اگر افراد مراجعه کننده بدانند که بعد از سفارش کتاب حتی از نوع کمیاب آن به بانک کتاب بیستک در کمترین مدت سفارش را درب منزل تحویل می‌گیرند حتماً در ادامه راه خرید کتاب خود را فقط از طریق بانک کتاب بیستک انجام می دهند
بانک کتاب بیستک خرید آنلاین کتاب گیسو نشر یک فکر را به شما دوستان توصیه می کند
نویسنده: لتیسیا کلومانی 
مترجم: هنگامه محلاتی