عنوان: خرید کتاب شوهر باشی انتشارات ماهی
کتاب شوهر باشی از مجموعه کتاب های انتشارات ماهی می باشد که در بخش ابتدایی کتاب آمده است. تابستان آمد و ولچانینف بیش از حد انتظار در پترزبورگ ماند. سفرش به جنوب روسیه به هم خورده بود و هیچ پایانی هم برای دعوی قضایی اش نمیشد تصور کرد. این پرونده دعوی قضایی بر سر املاک صورت بسیار ناخوشایندی به خود گرفته بود. تا همین سه ماه پیش اوضاع ابدا بغرنج و لاینحل به نظر نمی رسید اما یکباره انگار همه چیز دگرگون شد. ولچانینف زهر خندی می زد و مدام با خود تکرار می کرد اصولاً تغییر هم که می کند بدتر می شود و وکیل زبردست گرانقیمت و مشهوری را استخدام کرده بود و از پول خرج کردن هم دریغ نداشت. اما از سر ناشکیبایی و بی اعتمادی عادت کرده بود شخصاً در امور دخالت کند و مدام مشغول خواندن و نوشتن اوراق و اسناد این بود که وکیل بدون استثنا همه شان را رد میکرد از این اداره به آن اداره می دوید استعلام می گرفت و همه کارها را به تاخیر میانداخت. بالاخره وکیل زبان به گلایه گشود و او را ترغیب کرد برای استراحت به ویلای ییلاقی اش برود. اما حتی از تصمیم گیری در باب این مسئله هم ناتوان بود. گرد و غبار هوای خفه و شبهای سپید پترزبورگ که اعصابش را تحریک می کردند.... ارمغان پترزبورگ چیزی جز این نبود. چندی پیش در نزدیکی بالشوی تئاتر آپارتمانی اجاره کرده و آنجا هم به خنسی خورده بود. همهچیز به خنسی می خورد خودبیمار پنداری اش هر روز شدت بیشتری می گرفت. البته او از مدتها پیش نشان داده بود که مستعد این خود بیمار پنداری است. او مردی بود که سرد و گرم روزگار چشیده که سالها پیش جوانی را پشت سر گذاشته بود. حدوداً ۳۸ ساله یا حتی ۳۹ ساله بود و این کهنسالی خودش این اصطلاح را به کار میبرد کاملاً غیر منتظره به سراغش آمده بود. اما خداییش قضیه را اینطور می دید که در واقع به لحاظ کمیت بلکه میتوان گفت به لحاظ کیفیت زندگی و سال پیر شده و ضعف و سستی اش بیشتر درونی است تا بیرونی. در ظاهر هنوز هم سر حال می نمود. مردی بود بلند قامت و تنومند با موهای پرپشت خرمایی بدون حتی یک تار موی سفید در سر و رویش قهوه ای بلندی که تقریباً تا وسط سینه اش میآمد. در نگاه اول کم وبیش آدمی دست و پا چلفتی و نخراشیده به نظر میرسید اما اگر در دقیق میشدی بیدرنگ مردی میدی آقا منش و با طبعی به غایت پرورده که در محیطی اعیانی بالیده است. به رغم بد عنقی و بی دست و پای ای که در وجودش تبلور یافته بود رفتار و سکناتش هنوز هم آزادمنشانه شجاعانه و حتی توأم با ظرافت بود. گرچه مردی بود عاقل و گاه حتی چیز فهم کمابیش تحصیلکرده و بی تردید مستعد اما تا امروز هم سرشار بود از اعتماد به نفس حقا تزلزل ناپذیر و وقیحانه اشرافی که خودش هم تصوری از عمق و گستردگی آن نداشت. رنگ صورت کشیده و گلگون او به سبب لطافت زنانش در قدیم متمایز بود و توجه زنان را به او جلب میکرد. همین حالا نیز دور نبود که کسی به او نگاه کند و بگوید چه مرد سالمی سالم و سرحال. اما این مرد سالم به شدت از خود بیمار پنداری رنج می برد. چشمان درشت و آبی رنگ پریده اش ده سال پیش بس گیرا بودند چشمانی چنان روشن پرنشاط و بیدغدغه که هر کس با آنها روبرو می شد بی اختیار به دام شان می افتاد. اکنون در آستانه ی چهل سالگی روشنا و در این چشمان محصور در چروک های ریز کم و بیش خاموشی گرفته بود.بانک کتاب بيستک شما را به خواندن اين کتاب دعوت ميکند. بيستک کتاب امکان خريد اينترنتي کتاب کمک درسي و کتاب هاي عمومي رمان و داستان را با تخفيف و ارسال رايگان فراهم ميسازد. معمولا هيچ گزينهاي در کنار کيفيت کالاي اجناس يک فروشگاه به جز تخفيف، نميتواند سيلي از مشتريان را به سوي خود به راه بياندازد؛ بهخصوص اگر اين تخفيف مربوط به فعاليت خريد و فروش کتابکمک درسي و کنکوري باشد که نياز مبرم اين ماههاي پاياني سال براي بچههاي کنکوري است. در چنين وضعيتي نقش پُررنگ بانک کتابهايي همچون بانک کتاب بيستک، بسيار نمايان ميشود. بانک کتاب بيستک با تخفيفهاي فراوان و تنوع محصولات در جهت ايجاد آرامش براي دانشآموزان و کنکوريهاي عزيز شرايط ويژهرقم زده است.