بانک کتاب بیستک - فروش کتاب های کمک درسی

بیستک

پیشنهاد بیستک کتاب

محصولات مشابه

پلو خورش نشر معین

دسته: ادبیات و داستانی کد کالا: 9097 بازدید: 1,093 بار وضعیت: موجود نیست

مولف هوشنگ مرادی کرمانی انتشارات معین

عنوان: خرید کتاب پلو خورش انتشارات معین
 کتاب پلو خورش از مجموعه کتاب‌های انتشارات معین می باشد که در بخش ابتدایی کتاب آمده است. میمون کوچولو توی قفس کارهای بامزه میکرد. بالا و پایین می پرید. می پرید روی سر و گردن مادرش. دست هایش را بالا می گرفت کج و راست می شد می خندید اخم می کرد می رقصید. از میله های میان قفس آویزان می شد چشم هایش را تنگ و گشاد می کرد و پیام ازش عکس میگرفت. مردم دور قفس جمع شده بودند و به کارهای میمون می‌خندیدند. پیام سر شوق آمده بود و تند تند عکس می گرفت. آنقدر خم راست شد و دور و بر قفس دوید و چرخید و عکس گرفت که شلوارش شل شد و نزدیک بود از پایش بیفتد. سر پاچه های شلوار میرفت زیر پاهایش. نمی توانست خوب راه برود دوربین اش را گذاشت کنار قفس که شلوارش را بالا بکشد تا کمربندش را سفت کند. میمون در یک آن دستش را از میان میله های قفس پیش آورد و دوربین را برداشت و برد توی قفس. پیام هرچه کرد که دوربین را از میمون بگیرد میمون دوربین را نداد. آن را زیر بغلش قایم کرد و پرید و رفت روی شانه مادرش نشست و سرش را پشت کله مادرش پنهان کرد. پیام به دفتر باغ وحش و گفت دوربین مرا میمون برداشته و نمی دهد. مدیر باغ وحش به کارگرش گفت که برود و دوربین را از میمون بگیرد. کارگر آمد و در قفس را باز کرد و رفت تو و دوربین را از میمون گرفت و داد و پیام. پیام دوربین را به عکاس خانه برد عکس‌ها ظاهر شد. چه عکس های بانمک و هنرمندانه ای توی عکس ها بچه ها زبانشان را برای میمون ها در آورده بودند پیرمردها و پیرزن‌ها به میمون ها می خندیدند. دختر کوچولوی دستش را دراز کرده بود که به میمون ها خوراکی بدهد پسری به میمون ها بلال پرت میکرد. جلوی عکسا میله های قفس بود میله ها جلوی تماشاچی ها بودن انگار آدما توی قفس بودن و میمون ها آنها را تماشا می کردند. پیام هم توی چند عکس بود نگران از میان میله ها نگاه می کرد و دستش را به سوی میمونی دراز کرده بود و التماس میکرد. توی عکسی هم پیام داشت شلوارش را می کشید بالا. در گوشه بیشتر عکس ها لبه ی گوش بزرگ میمون مادر پیدا بود. توی مدرسه مسابقه عکاسی بود. عکسهای بچه‌ها را به دیوار زده بودم بچه ها و معلم ها و پدر مادر ها جلوی عکس های پیام جمع شده بودند و می خندیدند. عکسهای پیام اول شد. همه برای او کف زدن آقای مدیر به پیام تقدیرنامه داد و یک دوربین خوب و امروزی. پیام شب خوابش نمی برد فکر می کرد حق میمون هنرمند و بی زبان را خورده است خیال داشت یک روز برود باغ وحش برای میمون خوراکی و عروسک میمون ببرد تقدیرنامه و دوربینش را به او نشان بدهد از تشکر کند تا شبها راحت بخوابد. شهرام میترا را از دریچه دوربین می‌دید میترا دلواپس و هیجان زده بود می‌ترسید بازی اش خراب بشود حرف نمی زد به دوربین نگاه نمیکرد یاد گرفته بود که موقع بازی به دوربین زل نزند پیراهن خوشگلش را پوشیده بود موهای جلوی پیشانی را برد زیر روسری و گفت. خوب است ایراد نمی گیرند. نه خوب است. میترا روی پله ها نشست پاهایش را جمع کرد و دامنش را کشید روی زانوهایش. دیده بود که کارگردان مرتب به دختر ها و زن هایی که جلوی دوربین بازی می کردند می گفت که مواظب موها و پاهاشان باشند.بانک کتاب بيستک شما را به خواندن اين کتاب دعوت ميکند. بيستک کتاب امکان خريد اينترنتي کتاب‌ کمک درسي و کتاب هاي عمومي رمان و داستان را با تخفيف و ارسال رايگان فراهم مي‌سازد. معمولا هيچ گزينه‌اي در کنار کيفيت کالاي اجناس يک فروشگاه به جز تخفيف، نمي‌تواند سيلي از مشتريان را به سوي خود به راه بياندازد؛ به‌خصوص اگر اين تخفيف مربوط به فعاليت خريد و فروش کتاب‌کمک درسي و کنکوري باشد که نياز مبرم اين ماه‌هاي پاياني سال براي بچه‌هاي کنکوري است. در چنين وضعيتي نقش پُررنگ بانک کتاب‌هايي همچون بانک کتاب بيستک، بسيار نمايان مي‌شود. بانک کتاب بيستک با تخفيف‌هاي فراوان و تنوع محصولات در جهت ايجاد آرامش براي دانش‌آموزان و کنکوري‌هاي عزيز شرايط ويژه‌رقم زده است.