بانک کتاب بیستک - فروش کتاب های کمک درسی

بیستک

پیشنهاد بیستک کتاب

محصولات مشابه

مرز نشر مرکز

دسته: ادبیات و داستانی کد کالا: 7045 بازدید: 1,134 بار وضعیت: موجود نیست

مولف نفیسه نصیران انتشارات مرکز

گزیده ای از کتاب مرز نشر مرکز کفش مردانه به گوش آدم برای روزهای مهم جور خاصی آماده می شود لباس خوبی می پوشد و به خودش می رسد من لباس دیگری نمی توانستم بپوشم هم آن را شسته بودم شتر و تمیز توی خانه پوشیدن و بعد نشستن پشت فرمان روز مهمی بود روز برداشت محصول بود قول سیمای یک کاری داشت تمام می شد و جای خوشحالی داشت اولش آنقدرها برایم جدی نبود کاری اثر مسخره بازی از سر بیکاری و لجبازی با خودم لج با کاری که جور نشده بود رفته بودم دانشکده با یکی حرف بزنم برای پایان نامه‌اش پول خوبی میداد تا پایان نامه اش را بنویسم نشد جور نشد از دانشکده که زدم بیرون آگهی را دیدن راهم را کج کردم سمت نشانه عشق صاف رفتم توی شرکت ژ.س.م شرکت مبارزه با حیوانات و حشرات موذی به شیوه مدرن خیلی صریح گفتم کار می‌خواهم منشی براندازم کرد گفت کار دفتری نداریم کی کار دفتری می خواست گفتم برای این آگهیتون اومدم گفت این کار کارگریه به درد شما نمی خورد شانه بالا انداختم میشه با مدیر تون حرف بزنم گفت حرف بزنید به درد شما نمی خوره این کار با سر اشاره کرد که یعنی برو تو یک شرکت های عجیب غریب گذاشته بودند یک لباس نیمه مشمایی هم بود با ماست که و تشکیلات مدیر آبی پوشیده بود صورتش سرخ و سفید بود و پایش از طریق ای که اول صبح کشیده بود برق میزد ن برای این آگهی تو آمدم و کار می خوام ابروهایش رفت بالا و پوزخند زد گفت چی خوندی گفتم سینما دست هایش به دست دکترها می‌خورد تر و تمیز و استریل با ناخن های کوتاه کوتاه گفتند بیکارند و از بیکاری خسته شدم به نظرم کار جالبی میاد کار جالبی به نظر من می‌آمد حداقل آن موقع کار چندش آوری بود به نظرم برای همین قضیه مزرعه را ساختن اصل نیست و از هیچ حیوانی خوشم نیامده مگر اینکه قشنگ و تر و تمیز باشد موشک جای خود دارد در گل زندگیم هیچ وقت حیوان خانگی نداشتند نداشتیم نه من و نه سیما گفت مطمئنی به ابزارهای عجیب غریب گوشه دیوار نگاه کردم مطمئن بودم هستم به عادت کلیشه‌ای همه مدیر ها تکیه داد به صندلی گفت بسته ما استخدام کارگر بوده کارگری که کارش کارگری باشد نه سینما بعد لبخند زدی من خندیدم قرص گفتم به این کار احتیاج دارم نداشتم واقعاً من و سیما هر کدام یک آپارتمان داشتیم که ماه به ماه گرایش را می‌گرفتیم فقط میخواستم سرم گرم باشد و کاری داشته باشم می خواستم بگویم درک ما هم به درد هم این جور کارها می‌خورد دیگر نگفتند گفتن سینما رابطه میخواد من ندارم این کار برای من خوبه چون پارتی نمیخواد باز خندید گفت یک دوره چهار ساعت هست که باید شرکت کنیم کل کار توی سه هفته انجام میشه هفته اول ژله ها رو به طریق که یاد تو میدن توی خاک یا درز سیمانی دور و بر جبهه ها می کنیم اوایل هفته دوم ژله هایی رو که مونده با موادی که بهتون میدن مغزی میکنیم مایع بهشون تزریق می‌کنیم و هفته سوم اگر رطوبت هوا بالا باشه یا هفته چهارم اگه رطوبت هوا پایین باشه میریم برای جمع کردن لاشه ها مشکلی ندارین از نظر من کار نیست که مناسب خانم ها باشه میتونین از پسش بر بیایم خواستم بگویم اه مدتها بود  دنبال همچین کار راحتی می گشتم اما نگفتم به جایش از دهنم پرید که بهتر از نوشتن پایان نامه تقلبیه نگفتم که دختر چطور دود سیگارش را از بینیش بیرون داد و خندید و گفت که دوست پسرش مفتی برایش پایان نامه نظری می‌نویسد و خلاصه زد زیر قولش باز تکیه دادم به صندلی و سر آستین هایش را با کف دست کشید جلو گفت فقط یه مشکلی هست این لباس ها برای کارگر های مرد آماده شده می سپارم یه سایز کوچیکش رو براتون پیدا کنند بعد فرمی رو گذاشت جلو رویم تا پر کنم پایان هفته سوم یا چهارم با شما تسویه میشه من هم فرم را پر کردند و امضا کردن راستش خوشحال هم بودن اولین بار بود بی وجود سیما بینا مشورت با سیما داشتم کاری را شروع میکردم منهای آن پایان نامه تقلبی که سرانجامی هم نداشت اینطوری شدن کارگر شرکت ژ.س.م یک شرکت موش کش مدرن حواست مرحله اول از کار خوشم آمد یعنی دوتا چیز جذابش می‌کرد یک اینکه روی لباس انکه سرهمی نیمه مشمایی بود و شبیه فضانوردها روپوش نمی پوشیده‌اند اتیکت هم نمی زدم همینجور گمنام با یک ماسک فیلتردار گنده که لوله هواکشش شبیه خرطوم فیل بود بدون اینکه کسی بفهمد کی ام چی ام زنم یا مردم کار می کردند و همین برایم هیجان انگیز بود و دومی هم این بود که در نقش کشاورزی فرو رفته بودم که مزرعه اش از سر خیابان جمالزاده شروع می‌شد جمالزاده شمالی و می‌رفت تا خود میدان توحید و ته نصرت و البته ستارخان تا نزدیک برج های سیمانی یک مزرعه کلی مترسک متحرک داشت پیاده ده با ماشین با موتور با هرچی.... تردد می‌کردند و توی هم وول می خوردند این را هم بگویم که عوامل قرص های ژله ای را که می کاشتند دلم برای موش ها می سوخت به نظرم قشنگ بودن با پرسای قهوه‌ای و شکم های ورقلمبیده و دهانی قد سر سوزن که مدام می جنبید بعد که مثلاً مزرعه دار شدن این درد کم شد دیگر لاشه‌های موش شد محصولم باطلشان نبودم فکر مزرعه هم از کاشتن بذر های ژله ای به کله ام زد و هم از چنگ های گوشه اتاق مدیر جنگ ها را قبلاً سرزمین دیده بودم توی یک سفره قشنگ و بی خود در شش سالگی اولین سفری که تنها رفتند اما وقتی که معلوم شد مشکل مامان جدی است مامان بچه خوشبخت را حامله بود شکمش خیلی بزرگ بود یک میز بزرگ ناهار خوری داشتیم که بین آشپزخانه و هال گذاشته بودمش من برای بازی می رفتن زیر میز یک وری می نشستند که حمام آن را ببینم و هم سیما را سیما داشت برنامه کودک می‌بینید مامان کنار گاز ایستاده بود بخار آب گلوله می شد و از دهان کترین میزد بیرون مامان مثل مجسمه میخ شده بود کنار گاز بعد دیدم پیراهنش را درآورد شلوار چسبان پایش بود آب جوش را برداشت برد بالا و خواست بریزد روی خودش که سیما جیغ زد سیما آن موقع کلاس سوم بود مامان انگار از خواب پرید به خودش آمد اما تعادل نداشت کسی را کج و کل گذاشت روی لبه سینک کتری افتاد و آب جوش پاشید به من و مامان نسوخته ایم فقط دو سه تا تاول کوچک روی پای مامان و پای من زد حیوانات موذی در شهرها زندگی می کنند
نویسنده: نفیسه نصیران
 بانک کتاب بیستک خرید آنلاین کتاب ادبی مرز نشر مرکز را به شما توصیه می‌کند
گاهي اوقات تجربه‌ي يک بار خريد از بانک کتابي با مزاياي ويژه مي‌تواند مسبب عادت هميشگي براي ساير خريدهاي اينترنتي شود. حال اگر افراد مراجعه‌کننده بدانند که بعد از ارسال سفارش کتاب حتي از نوع کمياب‌ترين آن به بانک کتاب بيستک، در کمترين مدت، سفارشات را درِ منزل تحويل مي‌گيرند، بي‌شک در ادامه‌ي راه خريد خود، بانک کتاب بيستک را به فراموشي نخواهند سپرد.گاهي اوقات تجربه‌ي يک بار خريد از بانک کتابي با مزاياي ويژه مي‌تواند مسبب عادت هميشگي براي ساير خريدهاي اينترنتي شود. حال اگر افراد مراجعه‌کننده بدانند که بعد از ارسال سفارش کتاب حتي از نوع کمياب‌ترين آن به بانک کتاب بيستک، در کمترين مدت، سفارشات را درِ منزل تحويل مي‌گيرند، بي‌شک در ادامه‌ي راه خريد خود، بانک کتاب بيستک را به فراموشي نخواهند سپرد.