بانک کتاب بیستک - فروش کتاب های کمک درسی

بیستک

پیشنهاد بیستک کتاب

محصولات مشابه

نخل حوا نشر چلچله

دسته: ادبیات و داستانی کد کالا: 9127 بازدید: 1,061 بار وضعیت: موجود نیست

نویسنده: شهره طباطبایی انتشارات چلچله

گزیده‌ای از کتاب ادبی نخل حوا نشر چلچله... لنگ دور کمر بابا پیچ و تاب می خورد و پاهای لاغر و سیاهش مثل دو تکه چوب نیم سوخته پیدا و پنهان شدند به زور چادر نخی را روی سرم نگه داشته بودم و تقلا می کردم که صدای بابا را از میان قوای باد تشخیص دهم بابایی روزها چطوری سعی کردم لبخند بزنم و نگاه را قلاب کنم به نخل بلند کنار دیوار که سایه اش روی زمین خاکی تیره میرقصید آتش باد تندی می وزید که پر و بال درختان را میسوزاند و نفس میوه‌ها را خاکستر می‌کرد هوره باد تا دریا پیش می رفت و می شد از آن کیلومترها فاصله صدای نفسهای مقطع و پرحرارت موج ها را شنید بابا دست را آفتابگیر چشم کرد و لب سیاه و نازکش را لیسید مثل همیشه تا های دردناک را روی تخت بزرگی چوبی دراز کردن و تکیه به ستون دستها دادن زبریه برگهای نخل به هم بافته حصیر پشت رانم را نیشگون گرفت همیشه خوب بودی یا بد خس خس خس سینه اش بالا آمد و قاطی صدا شد همیشه راضی بودم با خودم فکر کردم لابد رضایت داشتن هم شبیه چیزهای دیگر مثل رنگ پوست و فرم بینی و لب قند خون و فشار خون از طریق ژنتیک به ارث می رسد که من هم این قدر به همه مزخرفات زندگی‌ام راضی بودم رگهای متورم زیر پوست دست بابا مرا به یاد دست های آویزان خودم انداخت به آنها نگاه کردن رنگ شکلات کاراملی بودند و رگ های قلنبه آبی داشتند صاف نشستم و دستها را بالای سر بردن و انگشت ها را تکان دادن دستم گلدان شد و برگ خرما و اشعه خورشید گل رگ ها ناپدید شدند گوش به آسمان سپردن شاخه های پهن و بزرگ درختان نخل با وزش باد تلوتلو می خوردند و صدای برخورد دست برگها به هم هیاهوی عجیبی برپا کرده بود مثل هلهله جشن عروسی اجنه که در کودکی داستان شان را هزاران بار از زبان سالومه شنیده بودم آن جن های اسرارآمیز ریزه میزه با پاهای سم دار و چشمهای قرمز که مدام در جایی همان اطراف میان نخل‌های صف کشیده یا لابلای برگهای کوچک و پرپشت لیمو یا روی شاخه های تنومند در حال رقص و پایکوبی بودند موجوداتی اثیری و مرموز که حتی سالومه هم که آن قدر به وجودشان اعتقاد داشت نمی‌دانست در کجا و چگونه زندگی می کنند حس می کردم آن اجنه های نامرئی تبدیل به نوت های باد شده اند و با ساز مردها موسیقی می سازند ناگهان و در یک لحظه کوتاه باد فروکش کرد عروسی جن ها به پایان رسید و هوا آنقدر راکد و ساکت شد که صدای وزوز لشکرکشی مگس ها به وضوح قابل شنیدن بود کف پایم عرق کرده بود دمپایی لایه انگشتی را با ضرب در آوردن و چهار زانو روی تخت نشستم به موم مادر نگاه کردم که زیر سایه بان سوند جلوی ایوان روی فرش کهنه و زهوار در رفته ای نماز میخواند پرسیدم سالومه کجاست با با شانه بالا انداخت لرد بیرون پی یونجه س حتماً گاو لاغر و پیر خانه انگار فهمید صحبت از خوراکی است که ماغ بلندی کشید و سرش را با شور و احساس به چپ و راست گرداند و خواب نیمروز پشه‌های لمیده روی تنش را خراب کرد مواقعی که فاصله دیدار هایم از خانه پدری زیاد می شد دلم حتی برای آن گاو پیر و تنها هم تنگ می‌شد آن با به خال خالی قهوه‌ای و سفید با دنده های بیرون زده و کپل استخوانی خیلی چیزها را درم می کرد و در برابر بسیاری کلمه ها عکس العمل نشان می داد خشم و عصبانیت اهالی خانه را با کوبیدن پاهایش به زمین پاسخ می داد و وقتی همه خوشحال بودند گوشها را سرخوشانه بالا و پایین می‌فرستاد زمانی که کسی به یادش نبود با چشمای درشت و غم زده و لب های آویزان به گوشه دیوار بلوکی خانه زل میزد یونجه های فرو داده را بالا می‌آورد و آرام آرام می جوید اما بهترین حس و حال و وقتی داشت که بابا و سالومه علوفه را دست به دست می کردند و کنار دیوار کوتاه و چرک مرده طویله روی هم می چیدند و با گوش های سیخ شده و گردن افراشته دمش را با خوشحالی می جنباند و برای تشکر ماغ های بلند و شاد می کشید دلتنگ خانه کودکی شدن حس غریبی است هوا را با ولع فرو دادم طرح ریه هایم خیس و داغ شد زیپ پایین شلوار را باز کردند و جای زیپ را خاراندن شلوار را تازه دوخته بودم با ساتن بنفش که در کمال بی سلیقگی از دم پا تا زانو را با زری روزی چرخ خیاطی و بدون توجه و فقط برای اینکه شلوار جدیدی داشته باشم سر هم کرده بودم پاها را زیر چادر بایم کردم تا برهنگی اش را به ظاهر از دید بابا و در واقع از موم پنهان کنم که مودم غر می زد و با چشم هایی ترسناک و صدای شما می گفت تا های دختر را حتی بابایش هم نباید ببینه که معصیت داره...
نویسنده: شهره طباطبایی
 بانک کتاب بیستک خرید آنلاین کتاب نخل حوا نشر چلچله از سری کتاب‌های ادبی و داستانی به شما علاقه مندان پیشنهاد می کند
گاهی اوقات تجربه‌ی یک بار خرید از بانک کتابی با مزایای ویژه می‌تواند مسبب عادت همیشگی برای سایر خریدهای اینترنتی شود. حال اگر افراد مراجعه‌کننده بدانند که بعد از ارسال سفارش کتاب حتی از نوع کمیاب‌ترین آن به بانک کتاب بیستک، در کمترین مدت، سفارشات را درِ منزل تحویل می‌گیرند، بی‌شک در ادامه‌ی راه خرید خود، بانک کتاب بیستک را به فراموشی نخواهند سپرد.