عنوان: خرید کتاب خالکوبی انتشارات چشمه
کتاب خالکوبی از مجموعه کتابهای انتشارات چشمه می باشد. در بخش ابتدایی کتاب آمده است: مهام کمی جلوتر از در بزرگ شهربازی ایستاد کاسکتش را از سر برداشت و موتور را به نرده های کنار بلوار قفل کرد زیپ کاپشنش را تا زیر گلو بالا کشید اواخر فروردین بود باد سردی می آمد بلوار یاس شلوغ تر از هر شب بود دسته دسته آدم با پلاکارد و پرچم وارد دهان شهربازی میشدند. غروب بدرنگی بود به گمانش نگاهی به آسمان انداخت نوارهای باریکه اب توی آسمان که هر لحظه رنگ عوض می کرد و بنفش و صورتی و خاکستری می شد پراکنده بودند. چشم چرخاند روی اتاقک های فلزی چرخ و فلک که از هر جای بولوار و تو بگو هر جای کردان که نگاه میکردی پیدا بود دایره فلزی بزرگ و پوسیده ای که زمین میخ شده بود جلوتر رفت و دوربینش را آورد بالا و زوم کرد روی سنجاب بزرگ و غول پیکری که با دندان های بلند و چشمهای وق زده درست در شهربازی نشسته بود یکی فندق بزرگ دستش بود و زل زده بود به دوربین. بیشتر فوکوس کرد یک چشم سنجاب از چشم دیگر کوچکتر بود انگار پلک افتاده بود و رنگهای روی صورتش پوسیده و جابجا ریخته بودند اما هنوز داشت با آن دهان باز و سیبیل های فلزی میخندیدن شاتر را چکاند دوربین را توی کیفش گذاشت و از جیب شلوارش بسته سیگار را بیرون کشید. سالها بود کسی به شهربازی نمی رفت نیمه متروکه افتاده بود سر بولوار یاس ابتدای دروازه ی ورودی کوهسار. بعد از آنکه فیلم جن گیر را توی سینمای کوچکش نشان داده بودند و متصدی پخش این فیلم به قول روزنامهها مشکوک و عجیب مرده بود چو افتاد که اصلاً این فیلم خودش خودش را خورده و تمام عوامل پشت صحنه اش یک به یک موقع ساختن فیلم مرده اند شگون ندارد توی شهر بازی از این جور فیلم ها پخش بشود. مدتی بعد هم که چفت در یکی از اتاقک های چرخ و فلک شکست و بچه سقوط کرد باز شایعات داغ شد که این زمین غصبی است و بدتر از آن شنیده شد که اینجا گور دسته جمعی بوده و این هم مدارکش. البته هیچ وقت کسی آنها را ندید بعد هم شد رستوران که به خاطر اتصال سیم برق آتش گرفت و بعدتر که خواست بشود محل اردوی بچه مدرسه ای ها مردم کلی به دهداری و شورا نامه دادند که ول کنید این جای طلسم شده را ولی انگار نمی توانستند از آن چند هکتار زمین بی صاحاب دل بکنند. سهام سیگارش را گیراند و تکیه داد به دیوار آجری پشت سرش که جابجایش ریخته بود و همان طور زل زد به سنجاب روزی که با پگاه و پدر آمده بودند فیلم جن گیر را ببینند روز موقعی که سر رگن دور خودش چرخیده بود پگاه از ترس جیغ کشیده و بیهوش شده بود. جیغ جیغ.... دیشب صدای جیغ شنیده بود توی خواب و بیداری جلوی تلویزیون دراز کشیده بود که صدای تیز جیری شنیده بود فکر کرده بود دوباره داد و فریاد همسایه هاست چشم هایش گرم خواب شده بودند که دوباره صدا را شنید گوشخراش تر از دفعه های پیش از جا پرید و رفته بود پشت پنجره که گاه زنگ زده و گفته بود که کیسه آبش پاره شده و باید بروند بیمارستان گفته بود احتیاجی نیست مهام بیاید گفته بود....
گاهی اوقات تجربهی یک بار خرید از بانک کتابی با مزایای ویژه میتواند مسبب عادت همیشگی برای سایر خریدهای اینترنتی شود. حال اگر افراد مراجعهکننده بدانند که بعد از ارسال سفارش کتاب حتی از نوع کمیابترین آن به بانک کتاب بیستک، در کمترین مدت، سفارشات را درِ منزل تحویل میگیرند، بیشک در ادامهی راه خرید خود، بانک کتاب بیستک را به فراموشی نخواهند سپرد.